دختر خوشگل من (دوست داشتنی ترین هاپوی دنیا)

جسی رو یادتون میاد(سگ مشکوک به شکستگی دست)
حالا دخمل خود خودم شده. عاشقشم.




من دوباره اومدم. با مامان و بابام رفته بودیم مسافرت اینقدر بهم خوش گذشت. اینقدر تو چمنا و باغها دویدم.
خیلی خوب بود. الانم خوشحال و خندون تو خونه بازی میکنم و شلوغ کاری .
هی مامانم میگه نرو لای پرده نخواب اما من اینجارو دوست دارم هی میرم اینجا میخوابم.

یه قلاده خوشگل قرمز هم دارم که اولا اصلا دوسش نداشتم اما الان دیگه دوسش دارم.

تازه یه عالمه اسباب بازی هم دارم که بیشتر از همه اینارو دوست دارم.

هر وقتم که جیش دارم یاد گرفتم برم مامانمو صدا کنم که درو برام باز کنه تا برم بیرون. بابامم هر وقت بهم میگه جسی برو عروسکتو بیار میدوم میرم عروسکمو از تو اتاق میارم و با بابام دنبال بازی میکنیم.
تازشم وقتی مامانم توپمو میندازه میرم میارمش میدم دست مامانم و یه جایزه خوشمزه میگیرم.
خلاصه خیلی دختر خوب و حرف گوش کنی شدم. دیگه با روزای اولم اصلا قابل مقایسه نیستم.
22552]
ببینید دخملم چه خوب شده.
دیروز رفتیم خونه عموی جسی.
این جسی خوشحال چون فهمیده بود داریم میریم بیرون و اونم میبریم


اینجا رفت یه عروسک آورد قد خودش


اینجا با دختر عموش که از پناهگاه وفا وقتی 20 روزش بوده گرفتنش درگیر شده. این دختر عموش که اسمش کارمل هست بسیار دختر بیش فعالیه. فقط جسی پررو رو ببینید واسه کارمل خط و نشون میکشه. بعد کارمل پلک میزد جسی مثل فانتوم فرار میکرد.





کارمل که 4 ماهشه نمیدونست با جسی باید چطوری بازی کنه میزد لهش میکرد. کشتی میگرفت باهاش. اصلا نتونستیم بزاریم با هم بازی کنن. جسی له میشد.
ایجا جسی خسته و خابالو.



[/QUOTE]

آخی چقد ناز و دوسداشتنی. مواظبش باشید

kheyli nazeee.khob morghebesh bashin

من کاملا داستان جسی یادمه.واقعا به شما خسته نباشید میگم...مطمئنم الان جسی خیلی خوشحاله و از زندگی با این پدر و مادر مهربون داره لذت می بره...خوب مراقبش باشید.هاپوی خیلی خوبی به نظر میاد.