گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

تاریخ باستانی ایران زمین

+13
مرضیه
arefkarimzadeh
MohammadRN
maryam.m
mehdix622
samir
oskar
spider
فریده
hana.mn
محمد
فرهاد
samira
17 مشترك

صفحه 6 از 7 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty مرسی از ...

پست من طرف samira 4/26/2010, 02:41

ممنون آقا فرهاد لطف دارید ممنون خدا رو شکر که لااقل این مطالب برای شما ارزشمنده خیلیییییییییییییی ممنون از همه شما عزیزان رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز رز :\m/: رز
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty رد: تاریخ باستانی ایران زمین

پست من طرف مرضیه 5/4/2010, 11:35

آیا نامرئی کردن اشیاء ممکن است؟
محققان امریکایی و چینی با ساخت یک سیستم خاص،پیشرفت های قابل توجهی در زمینه ی نامرئی کردن اشیاء انجام داده اند و برای اولین بار ثابت کردند که نامرئی کردن امکان پذیر است .

دیوید اسمیت از دانشگاه دوک ایالات کارولینای شمالی گفت:ما با استفاده از سراب که در تابستان بر روی جاده های بسیار گرم دیده میشود متوجه شدیم که امکان نامرئی کردن وجود دارد.

شما از دور آبی را میبینید که در جاده وجود دارد اما در واقع این بازتاب آسمان است.سرابی که شما میبینید جاده را نامرئی میکند و به همین شیوه کشف جدید ما یک سراب تولید میکند.

گروه از محققان یک سری فرمول ریاضی تهیه کرده اند که اجازه ی تولید فراماده را میدهد و در حالت طبیعی وجود ندارد ولی میتواند اشیاء را نامرئی کند.

محققان اعلام کردند،این کشف میتواند به ما کمک کند تا توانایی های خود را گستش دهیم و موج های طولانی اشیاء را نامرئی کنیم.
مرضیه
مرضیه
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 29

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty مرسی ولی...

پست من طرف samira 6/18/2010, 09:23

سلام وممنون مرضیه جان از مطلبت ولی عزیز اگه لطف کنی در تاپیک مطالب علمی جالب و مفید بذاری ممنون میشم
وممنون از ایتکه همکاری میکنی عزیز رز :\m/: رز
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty شريعتي شهادت را كاري آگاهي‌بخش و افشاگرانه مي‌دانست

پست من طرف samira 6/18/2010, 09:33

اگر در آن زمان، شريعتي به اين امر متهم مي‌شود که مي‌خواهد مسير مبارزه را به سوي بحث‌هاي فكري، انتزاعي و روشنفكرانه منحرف كند، امروز نيز به اين متهم مي‌شود كه مي‌خواست به جو انقلابي و خشونت دامن بزند؛ مثل اينكه تمام هدف ايشان اين بوده است كه از مفاهيم مذهبي براي تغيير يك رژيم سياسي استفاده ابزاري و مبارزاتي كند؛ يعني تمام اين حرکت و خط مشي با برداشت‌هاي اشتباه فرو كاسته مي‌شود.


--------------------------------------------------------------------------------

احسان شريعتي:كتر شريعتي شهادت را يك كار آگاهي‌بخش و افشاگرانه مي‌دانست
احسان شريعتي گفت: دكتر شريعتي شهادت را يك كار آگاهي‌بخش و افشاگرانه مي‌دانست. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، منطقه خراسان، دكتر احسان شريعتي به مناسبت اربعين حسيني در جمع دانشجويان در مشهد در سخناني با موضوع "بازخواني فلسفه شهادت" افزود: مفتخرم به اين‌كه در شهر خودم، مشهد، سرزمين شهادت، حضور دارم و شايسته است از بزرگان گذشته چون استاد محمدتقي شريعتي و دكتر علي شريعتي و همه كساني كه طي سال‌هاي پيش از انقلاب و پس از انقلاب با مبارزات فكري و تلاش‌هاي عملي خود براي ما سنت و ميراث عزيزي را به يادگار گذاشتند، ياد کنم.
وي هم‌چنين گفت: اين‌كه در آينده موفق ‌شويم راه گذشتگان را به خوبي ادامه دهيم، به وفاداري به گذشته و نوآوري براي امروز و فردا نياز دارد. اين استاد دانشگاه افزود: موضوعي را كه براي سخنراني پيشنهاد شده بود از نظر تحقيقي و پژوهشي به كارهايي كه پس از انقلاب انجام شده است، ارجاع مي‌دهم كه يكي از استادان تاريخ كه در زمينه تاريخچه قيام حسيني كارهاي تحقيقي و تاريخي ارزنده‌اي انجام داده، دكتر زرگري‌نژاد است.
شريعتي يادآور شد: بحثي كه پيرامون آن صحبت مي‌كنيم، نه خود واقعه تاريخي عاشورا و بررسي ابعاد و فلسفه آن است كه درس‌هايي است كه به عنوان يك مدل حركت اجتماعي از اين قيام در طول تاريخ گذشته گرفته‌ايم.
وي افزود: اولين بار اين سوال پس از شهريور 1320 مطرح شد؛ يعني زماني كه در سال 1326 كانون نشر حقايق اسلامي در مشهد توسط استاد محمدتقي شريعتي و دوستان ديگري از جمله آقاي احمدزاده بنيان‌گذاري شد و از سوالات كليدي‌اي كه استاد مطرح كرده بود، اين بود كه "چرا حسين (ع) قيام كرد؟"
شريعتي در ادامه با اشاره به برداشت سنتي، اسطوره‌اي و تراژيك از قيام عاشورا افزود: آن وجهي كه گسترده‌ترين قرائت و برداشت از اين حادثه و پديده تاريخي است، همان دريافت سنتي و اسطوره‌اي است كه هر ساله در ابعاد گسترده‌اي در كشور به ويژه بعد از انقلاب شاهد آن هستيم و تصوري كه وجود دارد، بيشتر حالت احساسي و اسطوره‌اي است كه البته به طور ناخودآگاه است و در واقع فلسفه و چرايي اين حركت كمتر از شكل ناخودآگاه اسطوره‌اي و تراتژيك واقعه، تحليل و بررسي مي‌شود.
وي يادآور شد: در كنار اين برداشت سنتي از واقعه عاشورا چند نظريه نيز مطرح شد كه در پيش از انقلاب يكي از اين نظريه‌ها، نظريه‌ «شهيد جاويد» مرحوم صالحي نجف‌آبادي بود كه در واقع قيام حسيني را تلاش و جهادي در راه برقراري و تاسيس حكومت اسلامي و سرنگوني حكومت جائر و غاصب اموي كه مي‌خواست خلافت اسلامي را سلطنتي كند، قلمداد كرده بود . اين نظريه بحث‌هاي بسياري ايجاد كرد و نظريه‌اي در برابر نظريه سنتي و يك برداشت سياسي و انقلابي از اين حادثه تاريخي بود.
احسان شريعتي تصريح كرد: برداشت سوم از آن دكتر شريعتي بود كه در واقع شهادت را يك كار آگاهي‌بخش و افشاگرانه مي‌دانست و با الهام از آموزه‌هاي امام علي (ع) در نهج البلاغه، جهاد و شهادت را از يكديگر تفكيك كرد.
وي با بيان اين‌كه درباره انديشه و راه دكتر شريعتي، سوء‌تفاهم‌هاي بسياري وجود دارد، اظهار كرد: اين موضوع نيز يكي از آن پرونده‌هايي است كه اين گونه برداشت شده است كه گويا تحليل شريعتي يا شعارهايي كه در آن زمان مطرح كرده است، مانند " اگر مي‌تواني بميران و اگر نمي‌تواني بمير" به تقويت جو خشونت‌گرايي و مرگ‌طلبي دامن زده و يا اين‌كه برداشت‌هاي خاصي از اسلام كه همان برداشت انقلابي قهرآميز است، در نگاه او سيطره پيدا مي‌كند كه اين نوع نگاه به ويژه پس از انقلاب ايجاد شد كه آخرين نمونه آن انتقاداتي است كه اخيرا توسط دكتر سروش مطرح شده كه دكتر شريعتي يك استثناء را به يك قاعده تبديل كرده است؛ يعني از ميان همه ائمه(ع) گويا فقط امام حسين (ع) است و قيام و مبارزه در تشيع و اسلام، مشي غالب بوده است.
شريعتي تصريح كرد: بايد ببينم اين انتقادات چيست و آيا جوهر پيام بحث فلسفي شهادت دكتر و به طور كلي بحث امامت و شيوه و رويكرد وي نسبت به تشيع و اسلام، درست فهميده شده است.
وي خاطرنشان كرد: با توجه به اين‌كه بعد از انقلاب در يك نظام و حاكميت ديني قرار داريم طبعا نوع قرائت ما از دين به علتي كه موضوع آن در اين نهضت نوزايي، رنسانس يا پيرايش‌گري و رفرماسيون ديني است، بايد ديد كه موضوع يا شكل بحث ديني و مظاهر مذهبي از نظر محتوايي چه تفاوتي دارد.
شريعتي افزود: اصولا نوع قرائت دكتر شريعتي از فلسفه شهادت خلاف اين تصور رايج است و آن قرائت اين است كه او در اين قيام با تفاوت‌گذاري و تمايز ميان جهاد و شهادت مي‌خواهد بگويد شهادت يك مبارزه افشاگرانه، آگاهي‌بخش و روشنگرانه است و مي‌خواهد ما از اين قيام، استراتژي روشنفكر انقلابي را الهام بگيريم كه در واقع استراتژي خود شريعتي در جو انقلابي، مبارزه مسلحانه و قهرآميز بود. در دهه 50 ، شريعتي بحث شهادت را مطرح كرد كه تبيين استراتژي خودش بود و در حوادث مهم تاريخ تشيع نيز همين استراتژي تعقيب مي‌شود.
فرزند دكتر علي شريعتي در ادامه گفت: اين همان استراتژي پيام، آگاهي و رهايي بخشي است كه استراتژي روشنفكر انقلابي است كه از مبارزات سياسي رايج و به ويژه انقلابي و قهرآميز متمايز است؛ چرا كه در آن روش، قرائتي از دين بود كه مبارزه قهرآميز را توجيه مذهبي مي‌کرد؛ در حالي كه قرائت شريعتي تاكيد را بر پيام مي‌گذاشت.
احسان شريعتي افزود: اين‌كه شريعتي مي‌گويد "در عصر نتوانستن"، بايد اين كار را كرد، در واقع "عصر نتوانستن" همان عصري بود كه جهاد در آن عصر ممكن نبود و "بايد" همان ابلاغ پيام بود و مهم‌تر از جنبه سياسي حادثه عاشورا جوهر آن بود كه نوعي مبارزه افشاگرانه بود.
وي ادامه داد : اين مبارزه افشاگرانه براي اعتراض به مسخ اسلام، ارزش‌ها و مفاهيم اسلامي بود؛ چنان‌كه در حكومتي كه داعيه اسلام دارد، دشمنان اسلام به نام اسلام، خاندان پيامبر را كه سمبل‌ها و نمادهاي اسلام راستين بودند، قرباني مي‌كنند.
وي اضافه کرد: اگر شريعتي درباره اين تجربه منفي بحث كرده است كه چگونه انقلاب‌ها فرزندان خود را مي‌خورند و يا به انحراف كشيده مي‌شوند و يا ....، در واقع تاكيد بر روي آگاهي و پيام و در حقيقت همان فرياد زينب (س) است كه اعتبار، اصالت و تقدم پيدا مي‌كند.
شريعتي خاطرنشان کرد: بنابراين برداشتي كه از جمله " اگر مي‌تواني بميران، اگر نمي‌تواني بمير" مي‌شود، اين است كه شريعتي مي‌خواهد بگويد ما در عصر نتوانستن هستيم و بايد بميريم، اما اين مردن طبعا نوعي خودكشي از نوع اديان و فرهنگ‌هاي ديگر نيست؛ چرا كه در اسلام خودكشي نداريم و هنگامي كه مي‌خواهيم بميريم نيز از خودمان دفاع خواهيم كرد؛ اما جنبه دفاعي، جنبه فرعي قضيه است و جنبه اصلي پيامي است كه مطرح مي‌شود.
وي با بيان اين‌كه متاسفانه جوهر بحث فلسفه شهادت، پس از شهادت دكتر شريعتي بد فهميده شده است، گفت: در دوران پس از انقلاب در يك دوره شبهه قرار داريم؛ يعني در دوره شباهت مفاهيم به سر مي‌بريم که اين امر طبيعي است؛ چرا كه به طور كلي، از يك دوران گذار که پيش از انقلاب بوده است، به سوي شرايط پس از انقلاب در حرکت هستيم.
وي ادامه داد: به تعبير يكي از روشنفكران، مقصود نه فردا كه پس فرداست؛ يعني با چشم‌اندازي بلندمدت به سوي آرمان‌هايي مانند استقلال، آزادي، عدالت اجتماعي و نظامي كه جمهوري باشد و از نظر صبغه عقيدتي و ملي، ايراني و اسلامي باشد، حركت كنيم؛ يعني ملت، يك جمهوري با اين مشخصات را مي‌خواستند؛ بنابراين در مسير آرمان‌هايي كه در حال گذار به سوي آن هستيم، طبعا ممكن است اين حركت فراز و نشيب نيز داشته باشد كه داشته است.
احسان شريعتي در ادامه گفت: از نظر مفاهيم نيز در دوره شباهت‌ها و شبهه‌ها به سر مي‌بريم؛ به اين معنا كه همه چيز به همه چيز شبيه است و مرزهاي همه افراد با يكديگر در هم آميخته است و سوءبرداشت‌ها بسيارند؛ از جمله در چنان موقعيت انقلابي و قهر‌آميزي مي‌بينيم كه شريعتي يك پيام آگاهي‌بخش را براي روشنفكران تبيين كرد؛ اما از آن، برداشت غلط شده است.
فرزند دكتر شريعتي يادآور شد: اگر در آن زمان، شريعتي به اين امر متهم مي‌شود که مي‌خواهد مسير مبارزه را به سوي بحث‌هاي فكري، انتزاعي و روشنفكرانه منحرف كند، امروز نيز به اين متهم مي‌شود كه مي‌خواست به جو انقلابي و خشونت دامن بزند؛ مثل اينكه تمام هدف ايشان اين بوده است كه از مفاهيم مذهبي براي تغيير يك رژيم سياسي استفاده ابزاري و مبارزاتي كند؛ يعني تمام اين حرکت و خط مشي با برداشت‌هاي اشتباه فرو كاسته مي‌شود.
وي تصريح كرد: كل تحليل شريعتي و استراتژي پروژه روشنفكري ديني يا جنبش نوزايي و رنسانس فرهنگي، رفرماسيون و پيرايش‌گري ديني است كه اين جنبش از سيدجمال‌ شروع شد و علامه اقبال لاهوري و دكتر علي شريعتي نيز در آن سهم داشته و نمادهاي آن هستند.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: اين جنبش يك متد ويژه دارد كه اين متد، نه سنت‌گرايي، نه بنيادگرايي و نه نقادي است؛ بلكه همه اين‌ها هست و هيچ كدام از آن‌ها نيست؛ يعني جنبه‌هاي مثبت آن‌ها را در خود دارد، بدون داشتن عناصر منفي كه به قول نيچه عبارت است از سنت‌گرايي و بينش عتيقه‌جاتي آنتيکي که از گذشته فقط به عنوان يك شي عتيقه تجليل كنيم، ولي نتوانيم عظمت و اصالت آن را درك كنيم.
وي ادامه داد: اشکالي كه در بنيادگرايي وجود دارد، اين است كه نمي‌تواند جهان زيست سنت سلف صالح را از خود متدلوژي سيره و سنت تفكيك كند و همه را با هم حفظ مي‌كند و يا به سوي گذشته بازمي‌گردد؛ در حالي كه جنبش احياگري كه سيد، اقبال و شريعتي مي‌گفتند، در واقع نگاهي به آينده دارد و از گذشته، متدلوژي و شيوه پيامبر (ص) را براي تغيير جامعه جاهلي به جامعه طراز اسلام مي‌آموزد.
شريعتي ادامه داد : مولفه و سنتزي كه شريعتي دارد به ما شيوه‌اي را مي‌آموزد که يك شيوه خاص و روش چهارمي در برابر سنت‌گرايي، بنيادگرايي و نقادي‌گري به نام شيوه نوزايي، پيرايشگري ديني و رنسانس در زمينه اجتماعي و سياسي است که نه رفرميسم است و نه انقلابي‌گري؛ بلكه يك روش سوم است كه مي‌شود گفت بعثت يا رفرم‌هاي انقلابي است كه به تعبير شريعتي مي‌خواهد از سنت و سيره نبي و ائمه با رفرم در فرم‌ها، محتوا را به شكل انقلابي و از نظر بينشي، منشي و روشي تغيير دهد.
وي تصريح کرد: خط مشي كلي ما نيز اين است كه در برابر استبداد از آزادي، در برابر استثمار از عدالت و در برابر وابستگي از استقلال دفاع مي‌كنيم و اين‌ها خط مشي‌هايي است كه شعارهاي كلي نيست بلكه مي‌تواند برنامه‌هاي جزئي، عملي و كارشناسانه نيز باشد.
احسان شريعتي تصريح كرد: در دوره كنوني نيز كه در دوره شبهه به سر مي‌بريم، براي اين‌كه عصر تازه‌اي در كشورمان آغاز شود، بايد از سنت گذشته پروژه روشنفكري ديني بازخواني مجددي داشته باشيم. متاسفانه گرايش‌هايي كه روشنفكران پس از انقلاب داشته‌اند، امروز آن‌ها را با بحراني مواجه كرده است كه گويي طرح و پروژه اوليه بحث‌هاي آن‌ها ريشه ندارد و مثل اين‌كه مي‌خواهند از صفر آغاز كنند.
وي ادامه داد : اين در حالي است که اين جريان تا نيمه راه آمده است و همان‌طور كه شريعتي مي‌گفت «من به دنباله كار اقبال مي‌انديشم و سخن مي‌گويم»، ما نيز امروز با توجه به تغيير سرمشق‌ها، سرلوحه‌ها و گفتمان‌هايي كه دوره او داشته است و تفاوت‌هايي كه در سرمشق‌هاي او با دوران ما پيدا شده، بايد بگوييم دنباله شريعتي سخن مي‌گوييم؛ چرا که امروز در دنيا، دوره و جامعه ديگري زندگي مي‌كنيم كه صورت مسائل متفاوت است و نسل‌ها تغيير كرد‌ه‌اند و با نسل‌هاي جديدي مواجه هستيم كه حافظه تاريخي آن‌ها ضعيف شده و در نسل چهارم نيز مشاهده مي‌شود که امروز نوعي انقطاع پيدا شده است.
احسان شريعتي خاطرنشان کرد: به همين دليل به انجمن‌هاي اسلامي پيشنهاد داده‌ايم و برنامه‌اي داريم تا بازخواني متون بنيان‌گذار پروژه روشنفكري ديني را آغاز كنيم كه آخرين آن‌ها شريعتي است و يك خوانش و قرائت مجدد از شريعتي داشته باشيم كه چه مي‌خواست بگويد و آيا درست فهميده شده است، اين مي‌تواند حركت تازه‌اي در انجمن‌هاي اسلامي باشد. مي‌خواهيم به نسل‌هاي جديد جنبش دانشجويي كه رابطه آن‌ها با گذشته ضعيف شده است، قوام جنبش دانشجويي و جنبش روشنفكري در حوزه ديني و ملي را يادآوري کنيم.
به گزارش ايسنا، منطقه خراسان، احسان شريعتي در ادامه و در پاسخ به پرسشي مبني بر اين‌که تعريف جامع و كاملي از روشنفكري ديني فعلي ارائه دهيد، گفت: اين همان پروژه‌اي بود كه از پيش از انقلاب نيز توسط روشنفكراني كه اعتقادات يا جهان‌بيني توحيدي و به طور مشخص اسلامي و مذهبي داشته‌اند، وجود داشته است. پس از انقلاب نيز گرايشي پيدا شد كه به اين نام معروف است و چهره‌هاي آن را مي‌شناسيم.
وي با بيان اين‌كه دو گرايش پيش و پس از انقلاب روشنفکري ديني، داراي تفاوت‌هايي با يكديگر هستند و نقدهايي را نيز به هم وارد مي‌کنند، افزود: از منظر مفهومي مي‌توانيم اين پديده را اين‌گونه تحليل كنيم که مثلا آيا روشنفكري ديني مي‌شود يا نمي‌شود؟ كه بيشتر از جانب روشنفكران و دينداران مي‌شنويم که نمي‌شود، که اين نظر يک برداشت ديني است كه اصولا با هر گونه روشنفكري و شايد حتي هر گونه روشنفكري مخالف باشد و يا يك برداشت روشنفكرانه است كه مي‌گويد هرگونه دين يا دين‌داري با روشنفكري به معنايي كه در غرب رايج است، تناقص دارد.
وي ادامه داد: در اين ميان تز سومي نيز به وجود آمد كه تا دوران مشروطه يك برداشتي از دين حاكم شد كه حتي در حوزه روحانيت نيز گرايش مكتب نجف که قرائت ملاكاظم خراساني و مرحوم نائيني را از دين داشت، جنبش مشروطه را تاييد كردند.
احسان شريعتي يادآور شد: پس از آن در جامعه نيز نسلي پيدا شد كه در بين روحانيون، مرحوم طالقاني و در بين تحصيل كرده‌ها مهندس بازرگان را مي‌توان از اين جريان نام برد و بعدها، گروه‌ها و نيروهاي سياسي، مذهبي به وجود آمد كه چنين گرايش‌هايي داشتند و از انقلابيون آن زمان نهايتا شريعتي است که در دهه 50 يكي از سمبل‌هاي اين جريان بود.
وي افزود: اين جبنش يك جريان سومي است كه از نظر اجتماعي و تاريخي مي‌شود بهتر از جنبه مفهومي آن را تحليل كرد. در دوره جديد نيز ممكن است اين بحث وجود داشته باشد که روشنفكري با ديني و ملي با مذهبي مي‌توانند تناقضاتي با يكديگر داشته باشند، اما پاسخ آن است که يك نوعي از دين با نوعي از روشنگري در تناقض است و نوعي از دين با نوعي از روشنگري همخواني دارد.
فرزند دکتر شريعتي ادامه داد: در حال حاضر نيز در ميان نيروهاي موسوم به روشنفكر ديني بحراني ديده مي‌شود كه يكي از ريشه‌هاي آن اين است كه گويي سرخط‌ها و ريشه‌هاي اين پروژه‌ها و طرحي که پيش از آن‌ها تعريف شده است را گم كرده‌اند كه بعضي اوقات بحث‌هاي بي‌ريشه مي‌كنند.
وي در پاسخ به پرسشي مبني بر اين كه آيا درست است كه شريعتي دين را عامل برانگيختگي معرفي كرد، گفت: تشخيصي كه آن‌ها دادند اين بود كه جامعه ايران به هر حال مذهبي است و اين تشخيص درستي بود و درستي خودش را طي انقلاب و پس از آن نشان داد كه جامعه ما يك جامعه‌ عميقا مذهبي است و حتي اين موضوع را مي‌توان در خاطرات يك ناظر بيگانه مثل سوليوان، سفير آمريكا نيز مشاهده کرد.
شريعتي ادامه داد: شريعتي مي‌گويد من به عنوان يک انسان مذهبي، نه به عنوان کسي که فقط مي‌خواهد از دين به عنوان تاكتيك استفاده كند بايد دين را بشناسم، ولي اگر اعتقاد ديني هم نداشته باشيم، بايد دين را بشناسيم؛ بنابراين دين‌شناسي را پيشنهاد مي‌دهد.
وي اضافه کرد: در آن زمان نيروهاي اجتماعي و فرهنگي به اين مساله توجه نمي‌كردند و چون دين به شكل ظاهري، رسمي و دولتي به حاشيه رفته بود فكر مي‌كردند در يك جامعه سكولار و يا در حال انتقال هستند؛ در حالي كه هنگامي كه اين پرده كنار رفت، جامعه واقعي خودش را نشان داد.
وي افزود: ما با دين مواجه هستيم، يا به آن اعتقاد داريم يا نداريم؛ اگر اعتقاد داريم بايد يك برداشت جديد از دين داشته باشيم كه به نفع انسان، آزادي، عقل، پيشرفت و همه آرمان‌ها باشد و اگر نتوانيم اين برداشت را داشته باشيم و به جامعه ديني تفهيم كنيم كه دين حقيقي ديني در مسير انسان، آزادي، عقلانيت و پيشرفت است، نمي‌توانيم پيش برويم.
احسان شريعتي در پاسخ به يكي از حضار نيز گفت: ما از دكتر شريعتي دفاع نمي‌كنيم؛ به خصوص ما كه منسوب به ايشان هستيم، اما فقط مي‌خواهيم امكان شناخت درست را ايجاد كنيم.
فرزند دکتر شريعتي تصريح کرد: هر تزي که دكتر شريعتي دارد به جز مساله كلي زر، زور و تزوير به شكل سلبي است و عرفان، برابري و آزادي به شكل ايجابي است. مباحث ديگر وي تزها و نظرياتي قابل بحث است و ممكن است اشتباهاتي هم داشته باشد که خودش قبل از همه با توجه به تحول فكري كه داشت خيلي از آن‌ها را رد كرده است. زماني که خود او با تزهاي خودش اين گونه برخورد كرده و به ما آموخته است كه نظراتش را به چالش بكشيم، پس نمي‌تواند فرد دگمي باشد.
احسان شريعتي افزود : اين‌كه دوستاني از جمله دکتر سروش به دكتر شريعتي انتقاداتي دارند كه در اين جلسه نام آن‌ها مطرح شد، ما از آن‌ها سپاسگزاريم كه با انتقادهاي خود اين بحث‌ها و تفكر را زنده نگه داشته‌اند و تفكر شريعتي اين شانس را دارد که هميشه نقد و بررسي شود.
وي در پايان در پاسخ به اين‌كه چرا مقبره دكتر را به ايران و به خصوص مشهد منتقل نمي‌كنيد با خنده گفت: ابتدا بايد ملت بر سر محل آن بين مشهد، مزينان، سبزوار و حسينيه ارشاد توافق كنند، سپس دولت نيز با خودش توافق كند و بعد ملت و دولت با هم توافق كنند که به اين ترتيب اين مساله با چند شرط مواجه مي‌شود.



منبع :خبرگزاري دانشجويان ايران
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty آثار دکتر شریعتی مزینانی

پست من طرف samira 6/18/2010, 09:37

لیست آثار چاپ شده‌ي استاد شريعتي مزيناني





--------------------------------------------------------------------------------

آغاز وحي:
يا تفسير سوره‌ي مباركه‌ي علق (يادآوري مي‌شود استاد در پانزده شماره از نامه‌ي آستان قدس (دي‌ماه 1349 تا بهمن‌ماه 1344)، تحت عنوان كلي «تفسير قرآن مجيد» سوره‌هاي: علق، كوثر، انشراح، ماعون و تين را تفسير كرده‌اند. اين مقالات به انضمام تفسير بقيه‌ي سوره‌هاي جزء سي‌ام، به صورت كتاب «تفسير نوين» چاپ و منتشر شده است.)، كانون نشر حقايق اسلامي مشهد، تاريخ مقدمه 1340 (رجب 1381)، 56 ص، قطع وزيري.
اصول عقايد و اخلاق شريعتي:
براي دانش‌آموزان پايه‌ي 4 و 5 و 6 دبستان‌ها، كتاب‌فروشي زوار، مشهد 1321، چاپ پنجم 1325؛ چاپ هفدهم 1333 با تصحيح و تصرفات كامل.
امامت در نهج‌البلاغه:
تهران، انتشارات بعثتف تاريخ ثبت وزارت فرهنگ و هنر 9/2/37 (: 1357)، 10+170 ص، قطع پستي.
تاثير هنرهاي مسلمين بويژه ايرانيان در اروپا: تاليف محمدحسين زكي، ترجمه نگارش، مشهد كتابفروشي باستان، 4+94 ص، قطع پستي، بي‌تا، (قبل از 1320 تحرير و در روزنامه‌ي آزادي منتشر شده بود).
تعليمات ديني:
(قسمت اول)، مخصوص كلاس اول دبيرستان طبق برنامه‌ي وزارت فرهنگ، كتابفروشي زوار، مشهد، شهريور 1352، 34 ص، قطع پستي.
تفسير نوين: جزء سي‌ام قرآن، تهران، شركت سهامي انتشار، شهريور 1346، هفتاد و دو +345 ص. چاپ چهارم، حسينيه‌ي ارشاد، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، شهريور 1358، در دو جلد.
چرا حسين قيام كرد؟:
نشريه‌ي كانون نشر حقايق اسلامي، نقل و تكميل سخنراني‌اي كه سوم شعبان 1382 (برابر 10 دي‌ماه 1341) در كانون ايراد فرمودند، چاپخانه‌ي طوس مشهد، بهمن 1342، 80 ص، قطع جيبي؛ چاپ دوم، تهران، انشارات بعثت، 1356، 29 ص.
خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت:
حسينيه‌ي ارشاد (5)، تهران، دي‌ماه 1349 برابر ذوالقعده الحرام 1390، بيست و سه (مقدمه‌ي استاد مطهري) +302 ص، (بقيه‌ي كتاب ص 420 از آقايان محمدتقي شريعتمداري و مرتضي مطهري است). چاپ دوم، 1351، مقدمه (در پاسخ مولف به اشكال‌هايي كه شده) بيست و هفت+ مقدمه‌ي ديگر (شرح حال بديعي از مولف با تحليل دوران زندگي و خدماتش) 11 ص + 351ص، قطع وزيري.
ز نيرو بود مرد را راستي:
(مقاله)، اداره‌ي كل آموزش و پرورش خراسان، نشريه‌ي كميته‌ي دبيران تعليمات ديني مشهد (به مناسبت اولين سمينار دبيران تعليمات ديني در مشهد، مرداد 49)، به هزينه‌ي دبيرستان علوي مشهد، چاپ طوس، 16 ص.
عباسه خواهر هارون‌الرشيد: يا خواري برمكيان،
تاليف جرجي زيدان، ترجمه، كتابفروشي باستان مشهد، چاپخانه‌ي خراسان، آذر 1329، 257 ص، قطع پستي. چاپ دوم، انتشارات سپيده، مشهد، تاريخ مقدمه 28/6/44. چاپ سوم، با تجديد نظر، شركت سهامي انتشار، خرداد 1347، بيست+ 287 ص، قطع حبيبي.
كارنامه‌ي كانون نشر حقايق اسلامي مشهد:
نشريه‌ي يكم، 1326، چاپخانه‌ي خراسان، 20 ص، قطع پستي.
مباني اقتصادي در اسلام:
عبدالحميد جوده‌السحار، ترجمه، ششمين نشريه‌ي كانون نشر حقايق اسلامي مشهد، مهر 1325، 8+ 46 ص (تاريخ ترجمه به استناد مقدمه‌ي كتاب 1325 است).
(متن دو سخنراني در دانشگاه مشهد):
مهدي موعود امم:
(نيمه شعبان 1379)؛
علي شاهد رسالت:
(13 رجب 1380)؛ دومين نشريه‌ي انجمن اسلامي دانشجويان مشهد، دي‌ماه 1339، 77 ص، قطع پستي.
نيايش:
(مقدمه‌ي كتاب، درباره‌ي فطري بودن دعا و آثار آن و پاسخ شبهات از استاد است)، دكتر آلكسيس كارل، ترجمه‌ي دكتر علي شريعتي، انجمن اسلامي دانشجويان مشهد، 1339. چاپ دوم، شركت سهامي انتشار، تهران، مهرماه 1346، مقدمه 33 ص، قطع جيبي.
وحي و نبوت در پرتو قرآن:
كتابفروشي اميركبير مشهد و بورس كتاب، مشهد، 1349، چاپخانه‌ي خراسان، 8+ 480ص، قطع وزيري. (از همكاري كتابخانه‌ي دانشكده‌ي ادبيات در تهيه‌ي اين فهرست تشكر مي‌شود.)
اخیرا بدنبال برگزاری سمینار یادبود استاد در دانشگاه تهران مجموعه ای از آثار استاد در تیراژی محدود منتشر شده است.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty آریایی

پست من طرف samira 6/18/2010, 09:49

خاستگاه آریاییان
دربارهٔ خاستگاه آریاییان - که در نوشته‌های کهن اوستا از آن با نام ایرانویج یاد شده - چند دیدگاه طرح شده‌است:

یکی از این دیدگاه‌ها می‌گوید که آریاییان نزدیک به هشت‌هزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچهٔ آرال می‌زیستند که با مهاجرتی که به سوی جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوه‌های قفقاز حرکت کرده‌اند که قوم‌های ماد و پارس از کوه‌ها گذشتند و در اطراف دریاچهٔ ارومیه ماندگار شدند و بخش دیگری به سمت اروپا حرکت کردند. دیگر دیدگاه‌ها آناتولی؛آذرآبادگان؛قفقاز و... را خاستگاه نخست این قوم می‌داند. تازه‌ترین دیدگاه را در این باره جهانشاه درخشانی طرح کرده‌است. وی خاستگاه این قوم را بستر کنونی خلیج فارس می‌داند که در دوران یخبندان بی آب بوده و پس از بالا آمدن آبهای دریای آزاد آریاییان، به تدریج به فلات ایران و پهنه‌های میانرودان تا فلسطین کوچ کرده‌اند و تمدن‌های آغازین آن سرزمین‌ها را بنیاد گذارده‌اند. بر پایهٔ همین دیدگاه پهنه‌های شمالی نمی‌توانسته‌اند خاستگاه آریاییان بوده باشند زیرا هوای سرد دوران یخبندان امکان زیست در آن مناطق را نمی‌داده‌است.

ریشه شناسی
اصطلاح «-Arya» در زبان هندوایرانی از زبان هندواروپایی‌های اولیه (PIE) به عاریت گرفته شده که در آن صفت «یو» به ریشه «آر» اضافه شده و این ریشه به معنای «جمع آوری ماهرانه» است و در کلمات یونانی «هارماً»، «چاریوت» و «اریستوت» یونانی ( همانند «اریستوکراسی» و اصطلاحات لاتین «آرس»، «آرت» و غیره دیده می‌شود.

به نظر می‌رسد «آریو-» از حدود زبان هندو-اروپایی‌های اولیه بالاتر باشد و نمی‌توان آن را به متکلمین زبان هندی اروپایی اولیه نسبت داد. همچنین گفته می‌شود که کلماتی مانند “Eire” ، نام ایرلندی کشور ایرلند و “ehre”، معادل آلمانی کلمه honor به معنی آبرو) به این پیشوند مرتبط هستند ، اما این ادعا پایه و اساس علمی ندارد، و از آنجا که «آر-یو» یک صفت PIE کامل و بی نقص است، هیچ مدرکی دال بر استفاده از آن در قبایلی به جز تیره هند و- ایرانی وجود ندارد. در دهه ۱۸۵۰ ماکس مولر ادعا کرد که این کلمه به طور مشخص به جمعیتی از مردم کشاورز اشاره دارد و برای استدلال گفته خود به «آره» اشاره کرد که به معنای «شخم زدن» است. دیگر نویسندگان قرن ۱۹ مانند چارلز موریس از این تفکر دفاع کردند و گسترش متکلمین PIE را به گسترش کشاورزی مربوط دانستند. امروزه اغلب زبان شناسان بین «آره» و این کلمه هیچ رابطه‌ای قایل نیستند.

در زبان اوستایی، در فرگرد یکم وندیداد اوستا به صورت اَئیرییانم وَئِجو (Airiianəm vaēǰō) "گستره آریاییها" آمده و در یشت سیزدهم از مِهریشت (دهمین یشت از یشت‌های اوستا) به صورت اَئیریو شایانا (Airyō šayana) "خانمان‌های آریایی" آمده است. در فارسی میانه به صورت اِران‌شَهر (Ērānshahr) و در فارسی نو به صورت ایران است. در سانسکریت، آریاورته (Āryāvarta) "مسکن آریاییها"، سرزمینی باستانی در شمال هند بوده‌است.[۳]

هند و ایرانی
نوشتار اصلی: هندوایرانی

به احتمال زیاد هند و ایرانی‌های اولیه در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد با هم متحد شدند. کلمه «آریایی» به یک معنا فرهنگی قدیمی است که قبل از فرهنگ‌های اوستایی ودیک وجود داشته‌است. مجموعه‌های باستان شناسی آندرونوو و/یا اسروبنایا در تلاش هستند تا این فرهنگ هند و ایرانی باستانی را شناسایی کنند. کلمه «آریایی » در زبان شناسی به خانواده زبانهای هندوایرانی اشاره می‌کند. برای جلوگیری از سردرگمی مخاطب در بین معانی مختلف کلمه معمولاً امروزه از این اصطلاح زبان شناسی استفاده نمی‌شود. به جای آن از اصطلاحات مشخص وبدون ابهام «هند و اروپایی اولیه»، «هندوایرانی اولیه» ،«هند وایرانی» ،«ایرانی» و «هندوآریایی» استفاده می‌شود. زبان هندوایرانی اولیه به خانواده زبانهای هندوایرانی تکامل یافت. از اعضای قدیمی این خانواده می‌توان به سانسکریت ودیک، اوستایی و زبان هندوآریایی دیگری اشاره کرد که براساس کلمات عاریتی از زبانی به نام میتانی معروف شده‌است .

[ویرایش] هندوآریایی
باتوجه به اینکه لهجه محلی میتانی مربوط به قبیله هوری می‌تواند مدارکی دال بر وجود متکلمان هندوآریایی در سال ۱۵۰۰ قبل از میلاد در منطقه میانرودان را یافت؛ به نظر می‌رسد متکلمان این لهجه از قوانین زبان هندوآریایی در زبان خود استفاده کرده‌اند . هندوآریایی‌هایی را که با تمدن ودیک گره خورده‌اند، گاهی آریایی‌های ودیک می‌نامند. متکلمین فعلی زبان‌های هندوآریایی در بخش وسیعی از مناطق شمالی شبه قاره هند زندگی می‌کنند. تنها شاخه‌ای از زبان‌های هندوآریایی که درخارج از شبه قاره هند و هیمالیا قرار دارند زبان رومایی است که زبان کولیان اروپا است . همچنین از کلمه "آریاً به عنوان اسم دختر و اسم پسر در بسیاری از زبان‌های ایرانی و هندی استفاده می‌شود. همچنین نام خانوادگی آریا به صورت آرورا هم به کار می‌رود.

برداشت‌های قبیله‌ای
در زبان شناسی تیره‌ای ارتباط میان این ارزشهای فرهنگی و مردم به تصویر کشیده می‌شود و در آن «آریایی‌ها » از سمیتیکها تفکیک شده‌اند. در پایان قرن نوزدهم این کاربرد آنقدر وسعت یافت که کلمه «آریایی » به عنوان کلمه مترادف با کلمه «Gentile» (غیرکلیمی) به کار رفت وحتی این کاربرد با وجود مقاومت اندیشمندان با استفاده از این کلمه در معنایی به جزمعنای «هندوایرانی» ادامه یافت. در بین سوپرماسیست‌های سفید این کلمه به عنوان مترادف با کلمه سفید پوست غیر یهودی شهرت دارد. «تیره آریایی» کلمه‌ای است که در اوایل قرن ۲۰ توسط نظریه پردازان اروپایی، که معتقد به تفاوت فاحش میان انسان‌ها براساس تیره و قبیله شان بودند، به کار رفت. این افراد عقیده داشتند که هندواروپایی‌های بدوی تیره‌ای خاص بودند که در اروپا، ایران و آسیا پراکنده شدند. این مفهوم هنوز هم در نظریه‌های برتری نژادی که توسط نازیها در آلمان بنا نهاده شدند رواج دارد. دراین کاربرد دو مفهوم اوستایی – سانسکریتی «نجیب » و «مقرب» با نظریات مبتنی بر رفتار نژادی براساس پراکندگی زبان ترکیب شده‌اند. دراین دیدگاه تیره آریایی برترین تیره انسان‌ها و خالص ترین نوادگان هندواروپایی‌های بدوی محسوب می‌شوند.

در اواخر قرن ۱۹ تعدادی از نویسندگان استدلال کردند که هندواروپایی‌های بدوی منشا اروپایی دارند. این دیدگاه در ابتدا با مخالفت‌هایی روبرو شد اما در اواخر قرن ۱۹ به صورت گسترده مورد پذیرش قرار گرفت در سال ۱۹۰۵ هرمان هیرت در مقاله «Die Indogermanen» (که در آن برای اشاره به هندو- اروپایی‌ها به جای کلمه “Arier” از کلمه “Indogermanen” استفاده شده بود )، ادعا کرد که عده زیادی این عنوان را می‌پذیرند و نواحی شمال آلمان «Urheimat» را محل شکل گیری تیره هندواروپایی دانست و نژاد موطلایی (blond) را نژاد هندواروپایی «خالص » نامید. در سال ۱۹۰۲ گوستا وکوسینا، هندواروپایی‌ها را ساکنان شمال آلمان دانست و این نظر وی تا دو دهه مقبولیت خاصی داشت، تا زمان گوردون چایلد ( Vere Gordon Childe تحت تاثیر نظرات مارکسیستی بود ) که در سال ۱۹۲۶ در مقاله « آریایی‌ها: مطالعه منشا هندواروپایی ادعا کرد که » برتری نوردیک‌ها در فیزیک باعث شده که آنها از زبان برتری طلبی با بقیه سخن بگویند " (وی بعدها از ابراز این کلمات اعلام تاسف کرد).


از این نظریه در محفلهای علمی کشور آلمان به عنوان یک افتخار ملی یاد می‌شد و به عنوان حربه‌ای در دست نازی‌ها به کار گرفته شد . طبق نظر آنود روزنبرگ نژاد نوردیک – آریایی(arisch-nordisch ) یا «نوردیک آتلانتایی» (nordisch-atlantisch) نژاد برتر بود و در راس هرم نژادها قرار می‌گرفت و بر سرنژاد یهودی – سمیتیک (jüdisch-semitisch) سایه می‌افکند این نژاد برای تمدن آریایی همگن آلمان خطر بزرگی بود که در نهایت باعث به وجود آمدن نازیسم آنتی سمیتیک شد. نازیها «نژاد آریایی »را تنها نژاد صاحب فرهنگ و تمدن وشایسته آن می‌دانستند و در دیدگاه آنها بقیه نژادها تنها می‌توانند فرهنگ را دچار اضمحلال و نابودی کنند. این استدلال‌ها برپایه هرم‌های نژادی اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. همچنین برخی از نازی‌ها تحت تاثیر هلناپتروفنا بلاواتسکی و نظریه سری وی که در سال ۱۸۸۸ ارائه شده بودند و طبق نظروی «آریایی هاً را رده پنجم از نژاد آتلانتیس می‌دانستند که در یک میلیون سال قبل زندگی می‌کرده‌اند. این افراد همچنین بر نظریات روزنبرگ تحت عنوان شمالی ترین جامعه تاکید داشتند. نازی‌ها از این نظریه‌ها برای توجیه قوانین نورمبرگ یا همان قوانین آریایی استفاده می‌کردند و افراد »غیر آریایی « را فاقد حقوق شهروندی دانسته و ازدواج بین آریایی و غیر آریایی را ممنوع کرده بودند. اگر چه مکتب فاشیسم موسیلینی در ابتدا بر اساس نظریات ضد سمیتیسم شکل نگرفته بود، اما وی قوانینی را بنا نهاد که تحت تاثیر نظریات هیتلر شکل گرفته بود و ازدواج بین »آریایی‌ها « و »یهودیان " را ممنوع می‌کرد.

معنای واقعی کلمه «آریایی» در فرهنگ نازی‌ها دگرگون شد. کولیها که از نژاد هندی بودند غیرآریایی شناخته شدند اما ژاپنیها در طی جنگ جهانی دوم عنوان افتخاری «آریایی » را از آلمانی‌ها دریافت کردند. در واقع معنای «آریایی » چیزی نبود جز «ملی گرایی ناقص ». استفاده نژاد پرستانه از کلمه «آریایی» و به خصوص استفاده از «نژاد آریایی » در تبلیغات نازی‌ها باعث شد که این کلمه در غرب دچار دگرگونی معنایی شود به همان شکلی که نماد سواستیکا معنای واقعی اش را از دست داد. در زبان انگلیسی کلمه « آریایی » در معنای یک تیره یا نژاد دیگر کلمه‌ای تخصصی و فنی نیست و استفاده از آن به عنوان فرد « سفید پوست » در دهه ۱۹۳۰ منسوخ شد چرا که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها آلمانی‌ها را به علت سرگرم شدن با این واژه به تمسخر گرفتند. در ایالات متحده اصلاح نژاد قفقازی که در مورد آن اتفاق نظر بیشتری بود و چالش برانگیز نبود در مراودات رسمی مورد استفاده قرار گرفت .

منبع:
1.↑ دانشنامهٔ ایرانیکا، رودیگر اشمیت، سرواژهٔ "ARYANS"
2.↑ (ا. م. دیاکونوف: تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، ص ۱۴۲.
3.↑ دانشنامهٔ ایرانیکا، رودیگر اشمیت، سرواژهٔ "ARYANS"
(ا. م. دیاکونوف: تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰، ص ۱۴۲.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty پرسپولیس(تخت جمشید)را بهتر بشناسیم؟؟؟

پست من طرف samira 6/18/2010, 10:11

پرسپولیس (تخت جمشید) در ارتفاعات کوه سنگی رحمت در نزدیکی فلات مرودشت خرابه های کاخ تخت جمشید از شکوه و عظمتی برخوردارند. احداث این کاخها در زمان داریوش اول (۵۲۱ قبل از میلاد) آغاز شد و تقریبا ۱۵۰ سال به طول انجامید.






تخت جمشید به عنوان یک میراث جهانی توسط یونسکو به ثبت رسیده است . ورودی آن شامل ۲ پلکان می باشد که شامل ۱۱۰ پله کوتاه و عریض می باشد. در بالای پلکان ورودی اصلی قرار دارد که به دروازه بزرگ معروف است که در جلوی آن دو مجسمه گاو نر قرار دارد که دارای سرانسان و یک جفت بال هستند. این بنا ۲ خروجی دارد که یکی از آنها به جنوب و دیگری به شرق راه دارد. خروجی جنوبی به کاخ آپادانا می رسد. تخت جمشید در فضایی به وسعت ۱۲۵ هزار متر مربع بنا شده است و شامل قسمتهای اصلی زیر می باشد تالار پذیرایی رسمی و کاخها کاخهای کوچکتر و خصوصی خزانه سلطنتی قلعه خصوصی و استحکامات خاص برخوردار است .



استفاده از عدد پی در ساخت تخت جمشید


مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی (۱۴/۳ ) را دو هزار و ۵۰۰ سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازه های سنگی و ستون های مجموعه تخت جمشید که دارای اشکال مخروطی است، از این عدد استفاده می کردند.










مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی (۱۴/۳ ) را دو هزار و ۵۰۰ سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازه های سنگی و ستون های مجموعه تخت جمشید که دارای اشکال مخروطی است، از این عدد استفاده می کردند.
عدد پی ( ۳/۱۴)در علم ریاضیات از مجموعه اعداد طبیعی محسوب می شود. این عدد از تقسیم محیط دایره بر قطر آن به دست می آید. کشف عدد پی جزو مهمترین کشفیات در ریاضیات است. کارشناسان ریاضی هنوز نتوانسته اند زمان مشخصی برای شروع استفاده از این عدد پیش بینی کنند. عده زیادی، مصریان و برخی دیگر، یونانیان باستان را کاشفان این عدد می دانستند اما بررسی های جدید نشان می دهد هخامنشیان هم با این عدد آشنا بودند.
«عبدالعظیم شاه کرمی» متخصص سازه و ژئوفیزیک و مسئول بررسی های مهندسی در مجموعه تخت جمشید در این باره،‌ گفت: «بررسی های کارشناسی که روی سازه های تخت جمشید به ویژه روی ستون های تخت جمشید و اشکال مخروطی انجام گرفته؛ نشان می دهد که هخامنشیان دو هزار و ۵۰۰ سال پیش از دانشمندان ریاضی دان استفاده می کردند که به خوبی با ریاضیات محض و مهندسی آشنا بودند. آنان برای ساخت حجم های مخروطی راز عدد پی را شناسایی کرده بودند.»
دقت و ظرافت در ساخت ستون های دایره ای تخت جمشید نشان می دهد که مهندسان این سازه عدد پی را تا چندین رقم اعشار محاسبه کرده بودند. شاه کرمی در این باره گفت: «مهندسان هخامنشی ابتدا مقاطع دایره ای را به چندین بخش مساوی تقسیم می کردند. سپس در داخل هر قسمت تقسیم شده، هلالی معکوس را رسم می کردند. این کار آنها را قادر می ساخت که مقاطع بسیار دقیق ستون های دایره ای را به دست بیاورند. محاسبات اخیر، مهندسان سازه تخت جمشید را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها،‌ فشاری که باید ستون ها تحمل کنند و توزیع تنش در مقاطع ستون ها یاری می کرد. این مهندسان برای به دست آوردن مقاطع دقیق ستون ها مجبور بودند عدد پی را تا چند رقم اعشار محاسبه کنند.»
هم اکنون دانشمندان در بزرگ ترین مراکز علمی و مهندسی جهان چون «ناسا» برای ساخت فضاپیماها و استفاده از اشکال مخروطی توانسته اند عدد پی را تا چند صد رقم اعشار حساب کنند. بر اساس متون تاریخ و ریاضیات نخستین کسی که توانست به طور دقیق عدد پی را محاسبه کند، «غیاث الدین محمد کاشانی» بود. این دانشمند اسلامی عدد پی را تا چند رقم اعشاری محاسبه کرد. پس از او دانشمندانی چون پاسکال به محاسبه دقیق تر این عدد پرداختند. هم اکنون دانشمندان با استفاده از رایانه های بسیار پیشرفته به محاسبه این عدد می پردازند.
شاه کرمی با اشاره به این موضوع که در بخش های مختلف سازه تخت جمشید، مقاطع مخروطی شامل دایره، بیضی، و سهمی دیده می شود، گفت: «به دست آوردن مساحت، محیط و ساخت سازه هایی با این اشکال هندسی بدون شناسایی راز عددپی و طرز استفاده از آن غیرممکن است.»
داریوش هخامنشی بنیان گذار تخت جمشید در سال ۵۲۱ پیش از میلاد دستور ساخت تخت جمشید را می دهد و تا سال ۴۸۶ بسیاری از بناهای تخت جمشید را طرح ریزی یا بنیان گذاری می کند. این مجموعه باستانی شامل حصارها، کاخ ها،‌ بخش های خدماتی و مسکونی، نظام های مختلف آبرسانی و بخش های مختلف دیگری است.
مجموعه تخت جمشید مهمترین پایتخت مقاومت هخامنشی در استان فارس و در نزدیکی شهر شیراز جای گرفته است.





معماری تخت جمشید



تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب۵۱۲ قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطهٔ وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است .









تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب۵۱۲ قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطهٔ وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرپولیس خوانده اند ساخته شده است .
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود ۵۱۸ ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند .
معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیهٔ عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.
● تخت جمشید
در اواخر سال ۱۳۱۲ شمسی براثر خاکبرداری در گوشهٔ شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد .
از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینهٔ یک یا چند نفر است .
کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همهٔ آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت .
اسکندر مقدونی)) در یورش خود به ایران در سال ۳۳۱ قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.
ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه۱۳۱۰خورشیدی کشف شد.
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در ۵۷ کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است.
تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی د نیا بوده است.
بنای تخت جمشید در حدود سال ۵۱۸ پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد .
کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (۵۲۲ تا ۴۸۶ ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( ۳۵۹ تا ۳۳۸ ق . م ) در مساحتی به وسعت ۱۳ هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت ۵/۵ متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از ۴۵ تن میرسیده.
تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است .
دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است .
تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از ۲ کیلو متر می رسد . تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از ۱۲۰۰۰۰سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد .
اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با ۱۰۰۰۰جفت اسب وقاطر و ۵۰۰۰ جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست .
▪️ یک نکته ی مهم :
محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ) بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد.
بر فراز تپه سنگی كوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله ۴۵ كیلومتری شمال شرقی شهر شیراز ویرانه های به جامانده از كاخ تخت جمشید نمایان است.
بنای تخت جمشید یكی از عظیم ترین ، باشكوه ترین و زیباترین مجموعه های تاریخی ایران و جهان است. این بنای مجلل به فرمان داریوش اول ( در ۵۲۰ ق.م. ) شكل گرفت. وی می خواست پایتختی در كشور خویش احداث كند كه همتا نداشته باشد. به همین دلیل جلگه وسیع مرودشت رادر مركز خاك " پارس " واقع شده بود و پیشینه تاریخی بس كهن داشت انتخاب كرد وبر دامنه صخره كوه رحمت بنای تخت جمشید را بنیان نهاد .
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شكوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود كه شاه ایران سران كشور و نمایندگان ۲۸ كشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل كاخ ها، عمارت ها و كاربردهای جداگانه هر یك معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهكی محلی ) استفاده شده است.
چوب هایی كه در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور كاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل كنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده كه در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به كار می رفت كه دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های كوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهكی بسیار سخت و محكم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، كهربایی، دودی و سیاه دارند كه خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن كه بر اثر صیقل به شكل مرمر در می آید.
بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل كرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و كف اتاق ها را با گچكاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون كاخ ها می افزود.
فرش های نفیس كف اتاق ها چشمان را خیره می كرد.عملا" امكان نداشت كه ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. كار ساخت این بنای عظیم در طول حكومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیك به ۲۰۰ سال طول كشید.
بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود ۲۰۰ سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین كه در پی حمله اسكند مقدونی به ایران ( ۳۳۰ ق.م . ) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروك شد. وسعت كلیه ساختمان های تخت جمشید حدود ۱۳۵۰۰۰ متر مربع ارتفاع كف ساختمان های آن از دشت از ۸ تا ۱۸ متر است.
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلكان و سردر ویران شده باقی نمانده است. شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شكوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند.
برای درك اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست كم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محكم فكری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشكر كشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. شاید اولین بار در تاریخ بشر بود كه ذوق سرشار ، ثروت بی كران و اراده استوار در یك نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود كه هنر شناسان و تاریخ نكاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty شرمنده

پست من طرف samira 6/18/2010, 10:20

با سلام و شرمنده دوستان عزیز به خاطر تاخیر در گذاشتن مطالب وتشکر از دوستانی که همکاری کردند رز :\m/: رز
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty مثل اینکه...؟؟

پست من طرف samira 6/18/2010, 16:33

مثل اینکه مطالب خوب نبود شرمنده اگه خوب ومفید نبود تاپیکو دوباره روبه راهش میکنم
بازم شرمنده ناراحت سوال ناراحت
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty رد: تاریخ باستانی ایران زمین

پست من طرف Sahra 6/18/2010, 16:47

نه سمیرا جان
خیلی عالی و فوق العاده است
ولی ممکنه همه وقت مطالعه کاملش را نداشته باشند
تاپیک شما بیشتر به عنوان یک مرجع با ارزش به حساب میاد
که اگر کسی دنبال چنین مطالبی باشه
از این منبع به خوبی میتونه استفاده کنه.
مرسی عزیز. رز
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty تاریخچه پرچم های ایران

پست من طرف پیام 6/19/2010, 00:17

پیشینه
نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی دهاک(ضحاک) بر میگردد. در آن هنگام کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش بند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروای خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشانید.
فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیش بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهی خواند و بدین سان " درفش کاویان " پدید آمد. نخستین رنگهای پرچم ایران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه ای ویژه بر روی آن وجود داشته باشد. درفش کاویان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، بویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند، هر چند این درفش کاویانی اساطیری نبوده است.
محمدبن جریر طبری در کتاب تاریخ خود به نام الامم و الملوک مینویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول میشود. ابولحسن مسعودی در مروج اهب نیز به همین موضوع اشاره میکند.
به روایت اکثر کتب تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسید تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ایران، در جنگی که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم مینویسد: " امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند ".
با فتح ایران به دست اعراب - مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین دارای پرچم بودند. ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همین روی بود که طرفداران این دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند. از آنجائی که علمای اسلام تصویرپردازی و نگارگری را حرام میدانستند تا سالهای مدید هیچ نقش و نگاری از جانداران بر روی درفش ها تصویر نمی شد.

نخستین تصویر بر روی پرچم ایران
در سال 355 خورشیدی ( 976 میلادی ) که غزنویان، با شکست دادن سامانیان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را بر روی پرچم خود که رنگ زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند. سپس در سال 410 خورشیدی ( 1031 میلادی ) سلطان مسعود غزنوی به انگیزه دلبستگی به شکار شیر دستور داد نقش و نگار یک شیر جایگزین ماه شود و از آن پس هیچگاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد تا انقلاب ایران در سال (1979 میلادی).
افزوده شدن نقش خورشید بر پشت شیر
در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان سکه هائی زده شد که بر روی آن نقش خورشید بر پشت آمده بود، رسمی که به سرعت در مورد پرچمها نیز رعایت گردید. در مورد علت استفاده از خورشید دو دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه چون شیر گذشته از نماد دلاوری و قدرت، نشانه ماه مرداد ( اسد ) هم بوده و خورشید در ماه مرداد در اوج بلندی و گرمای خود است، به این ترتیب همبستگی میان خانه شیر ( برج اسد ) با میانهٌ تابستان نشان داده می شود. نظریه دیگر بر تاًثیر آئین مهرپرستی و میترائیسم در ایران دلالت دارد و حکایت از آن دارد که به دلیل تقدس خورشید در این آئین، ایرانیان کهن ترجیح دادند خورشید بر روی سکه ها و پرچم بر پشت شیر قرار گیرد.

پرچم در دوران صفویان
در میان شاهان سلسله صفویان که حدود 230 سال بر ایران حاکم بودند تنها شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول بر روی پرچم خود نقش شیر و خورشید نداشتند. پرچم شاه اسماعیل یکسره سبز رنگ بود و بر بالای آن تصویر ماه قرار داشت. شاه طهماسب نیز چون خود زادهً ماه فروردین ( برج حمل ) بود دستور داد به جای شیر و خورشید تصویر گوسفند ( نماد برج حمل ) را هم بر روی پرچمها و هم بر سکه ها ترسیم کنند. پرچم ایران در بقیهً دوران حاکمیت صفویان سبز رنگ بود و شیر و خورشید را بر روی آن زردوزی می کردند. البته موقعیت و طرز قرارگرفتن شیر در همهً این پرچمها یکسان نبوده، شیر گاه نشسته بوده، گاه نیمرخ و گاه رو به سوی بیننده. در بعضی موارد هم خورشید از شیر جدا بوده و گاه چسبیده به آن. به استناد سیاحت نامهً ژان شاردن جهانگرد فرانسوی استفاده او بیرق های نوک تیز و باریک که بر روی آن آیه ای از قرآن و تصویر شمشیر دوسر علی یا شیر خورشید بوده، در دوران صفویان رسم بوده است. به نظر می آید که پرچم ایران تا زمان قاجارها، مانند پرچم اعراب، سه گوشه بوده نه چهارگوش.

پرچم در عهد نادرشاه افشار
نادر که مردی خود ساخته بود توانست با کوششی عظیم ایران را از حکومت ملوک الطوایفی رها ساخته، بار دیگر یکپارچه و متحد کند. سپاه او از سوی جنوب تا دهلی، از شمال تا خوارزم و سمرقند و بخارا، و از غرب تا موصل و کرکوک و بغداد و از شرق تا مرز چین پیش روی کرد. در همین دوره بود که تغییراتی در خور در پرچم ملی و نظامی ایران بوجود آمد. درفش شاهی یا بیرق سلطنتی در دوران نادرشاه از ابریشم سرخ و زرد ساخته می شد و بر روی آن تصویر شیر و خورشید هم وجود داشت اما درفش ملی ایرانیان در این زمان سه رنگ سبز و سفید و سرخ با شیری در حالت نیمرخ و در حال راه رفتن داشته که خورشیدی نیمه بر آمده بر پشت آن بود و در درون دایره خورشید نوشته بود: " المک الله " سپاهیان نادر در تصویری که از جنگ وی با محمد گورکانی، پادشاه هند، کشیده شده، بیرقی سه گوش با رنگ سفید در دست دارند که در گوشهً بالائی آن نواری سبز رنگ و در قسمت پائیتی آن نواری سرخ دوخته شده است. شیری با دم برافراشته به صورت نیمرخ در حال راه رفتن است و درون دایره خورشید آن بازهم " المک الله " آمده است. بر این اساس میتوان گفت پرچم سه رنگ عهد نادر مادر پرچم سه رنگ فعلی ایران است. زیرا در این زمان بود که برای نخستین بار این سه رنگ بر روی پرچم های نظامی و ملی آمد، هر چند هنوز پرچمها سه گوشه بودند.

دورهً قاجارها، پرچم چهار گوشه
در دوران آغامحمدخان قاجار، سر سلسلهً قاجاریان، چند تغییر اساسی در شکل و رنگ پرچم داده شد، یکی این که شکل آن برای نخستین بار از سه گوشه به چهارگوشه تغییر یافت و دوم این که آغامحمدخان به دلیل دشمنی که با نادر داشت سه رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم نادری را برداشت و تنها رنگ سرخ را روی پرچم گذارد. دایره سفید رنگ بزرگی در میان این پرچم بود که در آن تصویر شیر و خورشید به رسم معمول وجود داشت با این تفاوت بارز که برای نخستین بار شمشیری در دست شیر قرار داده شده بود. در عهد فتحعلی شاه قاجار، ایران دارای پرچمی دوگانه شد. یکی پرچمی یکسره سرخ با شیری نشسته و خورشید بر پشت که پرتوهای آن سراسر آن را پوشانده بود. نکته شگفتی آور این که شیر پرچم زمان صلح شمشیر بدست داشت در حالی که در پرچم عهد جنگ چنین نبود. در زمان فتحعلی شاه بود که استفاده از پرچم سفید رنگ برای مقاصد دیپلماتیک و سیاسی مرسوم شد. در تصویری که یک نقاش روس از ورود سفیر ایران " ابوالحسن خان شیرازی " به دربار تزار روس کشیده، پرچمی سفید رنگ منقوش به شیر و خورشید و شمشیر، پیشاپیش سفیر در حرکت است. سالها بعد، امیرکبیر از این ویژگی پرچم های سه گانهً دورهً فتحعلی شاه استفاده کرد و طرح پرچم امروزی را ریخت. برای نخستین بار در زمان محمدشاه قاجار ( جانشین فتحعلی شاه ) تاجی بر بالای خورشید قرار داده شد. در این دوره هم دو درفش یا پرچم به کار می رفته است که بر روی یکی شمشیر دو سر حضرت علی و بر دیگری شیر و خورشید قرار داشت که پرچم اول درفش شاهی و دومی درفش ملی و نظامی بود.

امیرکبیر و پرچم ایران
میرزا تقی خان امیرکبیر، بزرگمرد تاریخ ایران، دلبستگی ویژه ای به نادرشاه داشت و به همین سبب بود که پیوسته به ناصرالدین شاه توصیه می کرد شرح زندگی نادر را بخواند. امیرکبیر همان رنگ های پرچم نادر را پذیرفت، اما دستور داد شکل پرچم مستطیل باشد ( بر خلاف شکل سه گوشه در عهد نادرشاه ) و سراسر زمینهً پرچم سفید، با یک نوار سبز به عرض تقریبی 10 سانتی متر در گوشه بالائی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائین پرچم دوخته شود و نشان شیر و خورشید و شمشیر در میانه پرچم قرار گیرد، بدون آنکه تاجی بر بالای خورشید گذاشته شود. بدین ترتیب پرچم ایران تقریباٌ به شکل و فرم پرچم امروزی ایران درآمد.

انقلاب مشروطیت و پرچم ایران
با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران و گردن نهادن مظفرالدین شاه به تشکیل مجلس، نمایندگان مردم در مجلس های اول و دوم به کار تدوین قانون اساسی و متمم آن می پردازند. در اصل پنجم متمم قانون اساسی آمده بود: " الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است"، کاملا مشخص است که نمایندگان در تصویب این اصل شتابزده بوده اند. زیرا اشاره ای به ترتیب قرار گرفتن رنگها، افقی یا عمودی بودن آنها، و این که شیر و خورشید بر کدام یک از رنگها قرار گیرد به میان نیامده بود. همچنین دربارهً وجود یا عدم وجود شمشیر یا جهت روی شیر ذکری نشده بود. به نظر می رسد بخشی از عجلهً نمایندگان به دلیل وجود شماری روحانی در مجلس بوده که استفاده از تصویر را حرام می دانستند. نمایندگان نواندیش در توجیه رنگهای به کار رفته در پرچم به استدلالات دینی متوسل شدند، بدین ترتیب که می گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پیامبر اسلام و رنگ این دین است، بنابراین پیشنهاد می شود رنگ سبز در بالای پرچم ملی ایران قرار گیرد. در مورد رنگ سفید نیز به این حقیقت تاریخی استناد شد که رنگ سفید رنگ مورد علاقهً زرتشتیان است، اقلیت دینی که هزاران سال در ایران به صلح و صفا زندگی کرده اند و این که سفید نماد صلح، آشتی و پاکدامنی است و لازم است در زیر رنگ سبز قرار گیرد. در مورد رنگ سرخ نیز با اشاره به ارزش خون شهید در اسلام، بویژه امام حسین و جان باختگان انقلاب مشروطیت به ضرورت پاسداشت خون شهیدان اشاره گردید. وقتی نمایندگان روحانی با این استدلالات مجباب شده بودند و زمینه مساعد شده بود، نواندیشان حاضر در مجلس سخن را به موضوع نشان شیر و خورشید کشاندند و این موضوع را این گونه توجیه کردند که انقلاب مشروطیت در مرداد (سال 1285 هجری شمسی 1906 میلادی) به پیروزی رسید یعنی در برج اسد(شیر). از سوی دیگر چون اکثر ایرانیان مسلمان شیعه و پیرو علی هستند و اسدالله از القاب حضرت علی است، بنابراین شیر هم نشانهً مرداد است و هم نشانهً امام اول شیعیان در مورد خورشید نیز چون انقلاب مشروطه در میانهً ماه مرداد به پیروزی رسید و خورشید در این ایام در اوج نیرومندی و گرمای خود است پیشنهاد می کنیم خورشید را نیز بر پشت شیر سوار کنیم که این شیر و خورشید هم نشانهً علی باشد هم نشانهً ماه مرداد و هم نشانهً چهاردهم مرداد یعنی روز پیروزی مشروطه خواهان و البته وقتی شیر را نشانهً پیشوای امام اول بدانیم لازم است شمشیر ذوالفقار را نیز بدستش بدهیم. بدین ترتیب برای اولین بار پرچم ملی ایران به طور رسمی در قانون اساسی به عنوان نماد استقلال و حاکمیت ملی مطرح شد. در سال 1336 منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت به پیشنهاد هیاًتی از نمایندگان وزارت خانه های خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طی بخش نامه ای ابعاد و جزئیات دیگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامهً دیگری در سال 1337 در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طی آن مقرر گردید طول پرچم اندکی بیش از یک برابر و نیم عرضش باشد.

پرچم بعد از انقلاب
در اصل هجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال 1358 (1979 میلادی) در مورد پرچم گفته شده است که پرچم جمهوری اسلامی از سه رنگ سبز، سفید و سرخ تشکیل می شود و نشانهً جمهوری اسلامی (تشکیل شده با حروف الله اکبر) در وسط آن قرار دارد.
پرچم های ایران از گذشته تا كنون:


پرچم زمان کوروش کبیر 559 سال پیش از میلاد

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



درفش کاویانی

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



پرچم در دوره شاه طهماسب

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره شاه صفی دوم

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره نادرشاه

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره علی قلی شاه عادل

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره آغا محمدخان قاجار

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره محمد شاه قاجار

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره ناصرالدین شاه

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره رضاخان و پسرش (پهلوی سابق)

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



دوره حاضر (جمهوری اسلامی ایران)

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
پیام
پیام
کاربر فعال لاک پشتی
کاربر فعال لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty رد: تاریخ باستانی ایران زمین

پست من طرف Sahra 6/19/2010, 01:03

خیلی جالب بود دست شما درد نکنه.
اشاره
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty ممنون

پست من طرف samira 6/19/2010, 01:47

سلام ممنون از شما صحرای عزیز مرسی لطف دارید و ممنون از شما پیام جان که همکاری میکنید وممنون میشم کمک کنید و مطالب خوبتون رو قرار بدید تا کاملتر بشه اشاره :;;>: :\m/:
ممنون از تمام دوستان عزیزم رز :\m/: رز
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty فرمان شاپور شاه

پست من طرف samira 6/19/2010, 01:53

فرمان شاپور شاه ساسانی در سال 312 میلادی در سر در کاخ داریوش بزرگ برای ستایش از گذشتگان ایران و شاهنشاه ایران



سپندارمز ماه از سال دوم بغ مزداپرست خدایگان شاهنشاه شاپور شاه ایران و انیران که چهره ای از ایزدان دارد . فرزند مغ مزداپرست هرمزد شاهنشاه ایران و انیران ( غیر ایرانیان ) که چهره ای از ایزدان دارد از کاخ خداوندیشان روانه خیر شد و از این مکان عبور کرد . او از این مکان از استخر ( در فارس ) روانه سکستان شد و به کاخ صد ستون ( تخت جمشید - پرسپولیس ) رسید و کنار این بنا شراب نوشید . در کنار وی نهوهرمیزد و مغ نرسی و رازودن فرزند مهر شهرب و دیگر آزادان پارس و سکستان و تورستان و فرستادگان همه سرزمینها همراه شاهنشاه ایران بودند . سپس وی فرمان به شادی داد تا یزدان را ستایش کنند . . سپس او نیای خود را ستایش کرد . او شاهنشاه شاپور را ستود .

او خود را ستود . او کسانی که این بنا را ساختند را ستود ( تخت جمشید ) . سپس از خداوند برای آنان آمرزش خواست.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty تاریخچه شوش

پست من طرف samira 6/19/2010, 01:56

شوش (سوزا) شهری باستانی واقع در یکصد و پنجاه کیلومتری شرق رود دجله در استان خوزستان از دوران امپراتوری ایلامیان، هخامنشیان و اشکانیان است. شوش یکی از قدیمی ترین سکونتگاههای شناخته شده منطقه است، احتمالاً به سال 4000 پیش از میلاد پایه گذاری شده، با وجود اینکه نخستین آثار یک دهکده مسکونی در آن مربوط به 7000 سال پیش از میلاد هستند.
شهر باستانی شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم بوده، که هریک به سهم خود در دیگری تأثیر داشته است، یکی تمدن جلگه میانرودان ودیگری تمدن خود فلات ایران. قرار گرفتن اینمنطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میانرودان در پیدایش این وضع ویژه تأثیر بسیاری داشته است. شوش در دوره هخامنشیان شکوه گذشته خویش را باز یافته وچهار راه شرق وغرب گردید. با توجه به اهمیت و موقعیت جغرافیایی و سیاسی خاص شوش بود که راههای بسیاری و به ویژه راه بزرگ موسوم به «راه شاهی» ارتباط این شهر را به نقاط گوناگون جهان برقرار کرد.
راه شاهی که در دوره هخامنشیان و به دستور داریوش بزرگ ساخته شد، شهر شوش، پایتخت سیاسی دولت هخامنشیان را به پاسارگاد، تخت جمشید و دیگر شهرهای امپراتوری، از جمله شهر نامی سارد پایتخت کشور لیدی پیوند می‌‌داد. می‌توان گفت اداره سرزمین پهناور ایران وحفظ امنیت آن و انتقال سریع یگان‌های نظامی و گسترش بازرگانی و ترابری و تسهیل در امر مسافرت از مهم‌ترین عوامل ساخت و گسترش شبکه راه‌ها در این دوره بوده است . از سوی دیگر ایجاد راهها و برقراری امنیت و تسهیل و بازرگانی، خود موجب پیوند و آشنایی ملتهای گوناگون گردید که این امر مایه انتقال فرهنگ‌ها و باورهای گونه‌گون گردید وبسیاری از نظرات فلسفی و باورهای دینی از این راه میان ملتها مبادله شد. بر طبق تاریخ فتح الفتوح و همچنین تاریخ طبری ، اعراب به هنگام فتح شهر شوش بیشتر از 30 هزار نفر را به قتل رساندند و تعداد 20 هزار گاو - اسب وهمچنین زنان و دختران را به غنیمت بردند این شهر تا قرنها بعد از رونق افتاد.

نخستین كسی كه ویرانه های شوش باستان را باز شناخت بنجامین بن جناح خاخام كلیمی بود كه بین سالهای 1163 و 1173 میلادی برای بررسی وضعیت كلیمیان در ایران به سر می برد. وی هنگام زیارت دانیال پیامبر از تپه های باستانی شوش نیز دیدن كرد .عملیات اكتشاف باستان شناسی در شوش از سال 1850 میلادی آغاز گردید.


شهر شوش در طول تاریخ بارها مورد هجوم قرار گرفت . اولین بار آشور بانی پال امپراطور آشور آن را تخریب وسپس به دست اسكندر غارت شد ... نگاره بالا نبرد خونین آشور بانیپال در شهر شوش را نشان می‌دهد. در اینجا آتش از شهر زبانه می کشد، در حالی که سربازان آشوری شهر را با کلنگ و دیلم واژگون می‌کنند و غنایم را به خارج از شهر می برند
تاریخ شوش
شهر شوش از دیر باز بستر تولد و گسترش تمدنهای بزرگی بوده است ، تمدنهایی که اکنون چهره ای ماندگار در تاریخ از آنان به جا مانده است.

ایلامی ها


در ابتدای تاریخ بشر که انسان متمدن با اختراع ذوب فلز و خط به پیشرفت چشمگیری دست یافته بود منطقه بین النهرین جایگاه ویژه ای داشت. سه تمدن مشهور در این قسمت در جوار یکدیگر می زیستند:آشوری ها ، ایلامی ها و بابلی ها . شوش پایتخت ایلام از موقعیت ممتازی برخوردار بود. ایلام در واقع تلفظ آشوری سرزمین هل تم تی به زبان ایلامی است و هل تم تی به معنای سرزمین خدایان است.دلایل اصلی پیشرفت ایلامی ها و پایتخت آنان شوش از حدود 7000 سال پیش به این شرح است:
1- دلایل ژنتیکی مبتنی بر هوش ذاتی
2- دلایل اقلیمی و مناسب بودن جلگه خوزستان برای کشاورزی و دامپروری
3- رقابت با تمدنهای مجاور خصوصا" تمدنهای بین النهرین
از میان آثار باستانی شوش در دوره ایلامی پیکره خدایان جایگاه ویژه ای دارد. یک نمونه که در موزه لوور نگهداری می شود و از جنس طلاست بسیار چشمگیر است. جام معروف شوش که چند نمونه از آن در اکتشافات باستانی به دست آمده است و یک نمونه آن در موزه لوور فرانسه نگهداری می شود اثری بسیار زیبا و سمبولیک است.

هخامنشیان
پس از سقوط ایلامی ها شوش برای مدتی اعتبار و شکوه خویش را از دست داد اما با ظهور بزرگترین سلسله تاریخ یعنی هخامنشیان و به دلیل علاقه و رابطه آنها با ایلامی ها ، شوش بار دیگر اعتبار و منزلت بسیار یافت. در این زمان شوش به مدت چهار قرن به عنوان مهمترین پایتخت هخامنشیان در جهان شناخته می شد. پادشاهان هخامنشی بناهای باشکوه بسیاری در شوش ساختند و سفرای سیاسی کشورها در شوش به دیدار شاه می رسیدند. پیوند و تعهد ملل مختلف در ساخت بناهای شوش در آثاری که به دست آمده مشهود است. داریوش در کتیبه ای در شوش می گوید : "به یاری اهورامزدا کاخ با شکوه شوش را بنا کردم".

سلوکیان و پارتیان

پس از روی کار آمدن سلوکیان شوش به عنوان یک مرکز تجاری ، به صورت تقریبا" مستقلی اداره می شد. چنین وضعیتی تقریبا" تا پایان دوره اشکانی حاکم بود. از معدود آثار مکتوبی که از سلوکیان به دست آمده ، کتیبه هایی است که در شوش یافت شده است. سلوکیان برای ایجاد ارتباط تجاری قوی تر میان شوش و سرزمین های دیگر اقدام به کانال کشی رودخانه کارون(ائولایوس) نمودند. و بدین ترتیب ادویه و کالا از هند و عربستان از طریق دریا در بازار شوش تجارت می شد. سکه های یافت شده در شوش حقایق زیادی از دوره سلوکیه و اشکانی روشن ساخته است. در دوره پارتیان شوش متاثر از کشمکش ایران و روم بود و یونانیان به همراه بقایای ایلامی و یهودی و سایر ملل ساکن در شوش اکنون قسمتی از کشور پهناور اشکانی بودند.

ساسانیان

در دوره ساسانیان شوش به همراه شوشتر و جندی شاپور به عنوان مراكز اقتصادی تولید و صادرات ابریشم به اقصی نقاط جهان مطرح بودند. در ابتدای دوره ساسانی و اواخر پادشاهی شاپور دوم شورش و نافرمانی بوجود آمده در شوش بوسیله حمله شاپور با فیل فرو نشست و شهر به ویرانه ای مبدل شد كه آثار آن هنوز در شوش وجود دارد. پس از این حادثه شهر شوش به "ایران خره شاپور "به معنی شكوه ایران به دست شاپور تغییر نام داد و در شمال شهر شوش شهر "كرخادی لادان" ساخته شد كه بعدها به " ایران آسان كر كواد " به معنی كواد ایران را آرام ساخت تغییر نام داد. در این زمان پس از شكست روم از ایران و انتقال اسرای رومی به شمال خوزستان این منطقه تحت تاثیر حضور آنان قرار گرفت. با نفوذ مسیحیت شوش به قسمتی از نواحی اسقفی قرار گرفت. با ظهور مانی و آیین او تمام منطقه غرب و شرق تحت تاثیر آیین او قرار گرفت و در نهایت مانی در زمان بهرام یكم و با فشار موبدان در زندان بیلاباد (گندی شاپور) از توابع شوش كشته شد.

اماکن تاریخی شوش دانیال
چغازنبیل


در 45 كیلومتری جنوب شرقی شهر شوش یكی از اعجب انگیزترین آثار باستانی جهان متعلق به 3200 سال پیش مشهور به زیگورات چغازنبیل وجود دارد . چغازنبیل به ساختمان طبقاتی معبد ایلامیان كه توسط اونتاش گال پادشاه این قوم در سال 1250 قبل از میلاد ساخته شد اطلاق می شود . این بنا با ابعاد 105*105 متر وارتفاع 53 متر( در گذشته 52 متر ارتفاع داشته است واكنون 25 متر از آن باقی است) از بزرگترین زیگوراتهای جهان محسوب می شود . عملیات باستان شناسی در این بنا از حدود سال 1325 خورشیدی آغاز گردید وتا سال 1341 ادامه داشت . چغازنبیل به بنای زیگورات محدود نمی شود بلكه مشتمل به حصاری است كه به حول یك مجموعه گرد آمده است . محوطه مقدس چغازنبیل از طریق هفت دروازه با محیط اطراف ارتباط دارد . در درون این مجموعه سه معبد با حیاطهای سنگ فرش وانبارهای متعدد آلات وادوات جنگی قرار دارد .

آرامگاه دانیال پیامبر


دانیال یكی از پیامبران بنی اسرائیل (قرن هفتم قبل از میلاد) است . دانیال به زبان های عبری مفهوم (خدا حاكم من است) را دارد . در سال 655 قبل از میلاد وی را به دربار «نبوكد نصر» پادشاه بابل به اسارت بردند . وی در آنجا به علوم كلدانیان وزبان مقدس واقف گردید ودر حكمت از آنان پیشی گرفت . اولین واقعه ای كه سبب نفوذ دانیال پیامبر گردید تعبیر خواب نبوكد نصر بود . بدین گونه پیغمبری خود را آشكار نمود ومورد توجه آن پادشاه قرار گرفت . وی به همراه عده ای از قوم یهود به ایران مهاجرت نمود ودر شوش ساكن شد ودر آنجا وفات یافت . آرامگاه دانیال پیامبر در ساحل شرقی رودخانه شاوور و روبروی تپه ارگ قرار دارد . بنای زیارتگاه شامل دوحیاط است . بر روی گنبد مخروطی – پله ای قرار دارد كه نوع رایج گنبدهای منطقه است .

آپادانا
محوطه باستانی شوش در شهر شوش، محوطه وسیعی را در برمی‌گیرد، كه بناها و سازه‌های معماری بسیار متنوعی پیش از تاریخ تا دوران اسلامی را در خود جای داده است. كاخ «آپادانا» یكی از باشكوه‌ترین كاخ‌های آن از شهرت عالمگیر برخوردار است.كاخ آپادانا به دستور داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی در حدود سال‌های 515-521 پیش از میلاد در شوش روی آثار و بقایای عیلامی بنا نهاد شد. دیوارهای كاخ از خشت و ستون‌های آن از جنس سنگ است. كاخ داریوش دارای قسمت‌های مختلفی از جمله تالار بار عام، دروازه و كاخ پذیرایی و همچنین دارای سه حیاط مركزی است. دیوارهای كاخ از خشت با نمای آجری و ستون‌های آن از سنگ است. كاخ داریوش واحدهای مختلفی از جمله تالار بار عام، حرم‌سرا، دروازه و كاخ پذیرایی و همچنین سه حیاط مركزی دارد. دیوارهای داخلی كاخ با آجر لعابدار منقوش با طرح‌های سربازان گارد جاویدان، شیر بالدار و نقش گل نیلوفر آبی مزین بوده‌اند كه بقایای به‌جای‌مانده آنها در موزه‌های خارجی و داخلی نگهداری می‌شوند.زیباترین آثار به دست آمده از ایوان‌های كاخ، آجرهای لعابدار منقوش، با طرح‌های سرباز گارد جاویدان، شیر بالدار و نقش گل نیلوفر آبی است. ستون‌های سنگی این كاخ متشكل از چند قسمت، زیرستون، پایه ستون، شالی‌ستون، ساقه ستون، گل میباشد..

قلعه شوش (آكروپل)


در سال 1897 میلادی ژان ماری ژاك دومورگان جهت تحقیق واكتشاف به شوش آمد ، دولت فرانسه را متقاعد ساخت تا محلی امن ومناسب برای هیات باستان شناسی فرانسه در شوش ایجاد نماید . به همین منظور بلندترین نقطه تپه های شوش یعنی اكروپل برای این منظور انتخاب گردید وقلعه ای با یك طرح قرون وسطایی اروپا بر فراز آن ساخته شد . ساختمان این قلعه كه با نظارت حاج مصطفی دزفولی وبا مصالح محلی از جمله خشت بنا گردید . تا سال 1912 میلادی به انجام رسید . پلان قلعه ذوزنقه شكل است كه قاعده كوچك آن در سمت شمال واقع شده است . دور تا دور آن را راهرویی احاطه كرده وردیف اطاقهایی به سمت حیاط،برگرد آن قرار گرفته اند . برج شمال غربی قلعه مربع شكل وبرج شمالی شرقی،دایره شكل است....

موزه شوش

موزه شوش با زیر بنای 550 متر مربع در باغی به مساحت 14635 متر مربع در جوار كتابخانه عمومی شوش قرار دارد . این موزه در سال 1345 خورشیدی گشایش یافت...

كاخ شاوور

در سمت غربی رودخانه شاوور در سال 1347 خورشیدی كاخ جدیدی كشف شد كه به سبب همجواری با این رودخانه به همین نام مشهور است .
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty آق قویونولوها

پست من طرف samira 6/19/2010, 01:57

آق قویونلو یک ایل ترک و نیز سلسله‌ای از ترکمن‌ها بود که بر قسمت‌های از قفقاز ، شرق ترکیه و شمال ایران از ۱۳۷۸ تا ۱۵۰۸ میلادی فرمان می‌راند.

طبق اسناد بیزانسی آق قویونلو ها حداقل از سال ۱۳۴۰ میلادی در آناتولی حضور داشتند و اکثر سلاطین آق قویونلو همچنین بانی آن قره عثمان با شاهزاده خانمهای بیزانس ازدواج می‌کردند.

اولین اراضی تحت حاکمیت آق قویونلو‌ها ایالت دیار بکر در آناتولی بود که در سال ۱۴۰۲ میلادی از تیمور به قره عثمان واگذار گردید. مدت زیادی آق قویونلو‌ها قادر به گسترش اراضی خود نبودند، چون رقیبانشان (قره قویونلو ها) مانع قدرت‌گیری آنها می‌شدند ولی این وضع با پیروزی اوزون حسن بر جهانشاه قره قویونلو در سال ۱۴۶۷ پایان یافت.

بعد از شکست سلطان ابوسعید، اوزون حسن بغداد را به تصرف خود آورد و اراضی آق قویونلو را به اطراف خلیج فارس و خراسان در شرق رسانید. این گسترش هم‌زمان با تمایلات امپراتوری عثمانی به پیشروی در شرق بود که آق قویونلوها را به اتحاد با قارامان های آناتولی مجبور کرد.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty قرا قویونولوها

پست من طرف samira 6/19/2010, 01:59

قراقویونلو واژه‌ای ترکی و به معنی صاحبان گوسفندهای سیاه است. این واژه بسته به لهجه محلی گوینده، قره قویونلو هم تلفظ و نوشته می‌شود.
نام قراقویونلو ها اولین بار در تاریخ در دوره قبل از سلسله صفویه مطرح گردیده است. قراقویونلو‌ها که ترکمن بودند ابتدا دست نشاندگان سلسله مغولی جلایری‌ها در تبریز و بغداد بودند. اما در سال ۱۳۷۵ (میلادی) قرا یوسف رهبر قراقویونلوها در پی شورشی بر علیه جلایری‌ها استقلال خود را از جلایری‌ها اعلام کرد و کنترل آذربایجان، موصول و بغداد را بدست گرفت. تیموریان در حوالی ۱۴۰۰ قرا یوسف را شکست داده و قرایوسف به مصر متواری شد. وی پس از مدتی و در ۱۴۰۶ با کمک حاکمان وقت مصر، مملوک‌ها، دوباره کنترل تبریز را بدست آورد.دولت شیعی قراقویونلو در بخش مهمی از سرزمین ایران شامل خوزستان ، کرمان ، فارس و هرات حضور داشت[۱]واپسین فرمانروای قره‌قویونلو جهانشاه قراقویونلو نام داشت که اوزن حسن از دودمان آق‌قویونلو او را شکست داد و وی را به همراه پسرش کشت.

مسجد کبود در تبریز از بناهای ساخته شده در دوران قرافویونلوها می‌باشد.

در حال حاضر تیره هائی به همان اسم در میان بازماندگان ایلات شاهسون در استان مرکزی و قشقائیها در حوالی استان فارس وجود دارند. (بطور مثال ناصر خان قشقائی از تیره قراقویونلو بوده است.) فرافویونلوهای ساوه از طایفه ایل بغدادی میباشند و گفته می‌شود که در زمان نادرشاه به ایران انتقال داده شده اند. منبع یا منابعی که ارتباط این اقوام و گروهها را به قراقویونلوهای دوره قبل از صفویه ذکر کرده باشد در دسترس نیست. امااین فرضیه خیلی دور از حقیقت نیست. علی الخصوص که قراقویونلو ها مدتی حاکمان بغداد نیز بوده اند.[نیازمند منبع]



فرمانروایان قراقویونلو

قرامحمد؛فرمانروایی۱۳۸۰-۱۳۸۹ (میلادی) قرایوسف؛۱۳۹۰-۱۴۲۰ قرااسکندر؛۱۴۲۰-۱۴۳۵ جهانشاه(شاه جهان)؛ ۱۴۳۵-۱۴۶۷
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty ایران پیش از تاریخ

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:00

ما قبل تاریخ یا پیش از تاریخ به زمانی اطلاق می‌شود که انسان هنوز موفق به اختراع خط (نوشتار) نگردیده بود. از حدود ۳۶۰۰ سال ق. م. انسان موفق به اختراع خط گردید. پیش از این پنداشته می‌شد اولین مخترعین خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میان‌رودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. با کاوش‌های جدید مشخص شد اختراع خط و نوشته،‌ مربوط به تمدن جیرفت در ایران است بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد.

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: 1- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). 2- فرا پارینه سنگی. 3- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده است از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و... در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و... در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.

دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگی تقسیم می شود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی آشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شده است. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل 800 هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند. از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شده است که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود 200 تا 150 هزار سال پیش شروع شده و تا حدود 40 هزار سال پیش ادامه داشته است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می زیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شده است. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرم آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است. دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود 40 هزار سال پیش آغاز و تا حدود 18 هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم آباد، مرو دشت و کاشان یافت شده است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می شود.

ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی می‌کردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده اند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانه های سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیده است. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.

روستانشینی

قدیمیتری آثار سکونت روستا نشینان اولیه در غرب زاگرس و شمال خوزستان یافت شده است.برخی از این روستا های اولیه گنج دره، سراب و آسیاب در نزدیکی کرمانشاه، علی کش در دهلران، گوران در هلیلان و چغا بنوت در شمال خوزستان است. قدیمیترین مدارک اهلی شدن بز در مکان گنج دره کشف شده که حدود 10 هزار سال قدمت دارد.

بین هفت تا هشت هزار سال پیش مراکز روستانشین در چند نقطه از ایران، در منطقه تمدن جیرفت در تمدن تپه سیلک نزدیک کاشان و در اطراف مرودشت و در فاصله کمی از شوش، قدیمیترین شهر موجود دنیا، وجود داشته است. شوش یکی از قدیمیترین سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه است، با وجود اینکه نخستین آثار یک دهکدهٔ مسکونی در آن مربوط به 7000 سال پیش از میلاد هستند.

در طول تاریخ، مهاجرت‌های انسانی و جابجایی انسان‌ها همواره به دلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بوده است، در دوران باستان این شرایط بهتر عبارت از آب فراوان‌تر و خاک حاصلخیزتر برای کشاورزی بوده است. به عنوان نمونه‌ای از اینگونه مهاجرت‌ها می‌توان از دو کوچ بزرگ نام برد: نخست، کوچ هندیان آریایی از پیرامون کوهستان‌های هندوکش به سرزمین‌های پنجاب و پیرامون رود سند و دیگری، کوچ ایلامیان و سومریان، به سرزمین‌های باتلاقی تازه خشک شده خوزستان در ایران و میانرودان انجام شده است. از اینگونه مهاجرت‌ها تمدنهای بزرگ یا گروههائی از تمدنهای بزرگ برخاستند. ویل دورانت، این آثار تمدن را کهن‌ترین آثار تمدن بشر دانسته است.

کهن‌ترین نشانه‌های تمدن انسانی، مربوطه به 5000 سال ق. م. است که در ایران تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپه‌حصارِ در دامغان، تمدن تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان نهاوند، تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز)، پیدا شده است. از روی یک قسمت از آثار تمدن تپه سیلک، که گمان میرود مربوط به هزاره چهارم پ.م. باشد، پیدا شده است که اهالی آنجا به بافندگی و کارکردن با فلزات و استعمال مهر و چرخ گوزه گری پی برده بودند.

ایران نخستین سرزمینی است که در آن مردم به استخراج و استعمال فلزات پی برده اند. تعدادی از نخستین کوره‌های ذوب مس در تل ابلیس کرمان مربوط به هزاره پنجم ق.م. بدست آمد و اشیاء مسی شامل سنجاق و درفش، مهر و دستبند و حلقه انگشتر از آنها کشف گردید. قدیمی‌ترین فلزی که مورد استفاده انسان قرار گرفته مس بوده است. این فلز در 4500 ق. م. در آسیای غربی مورد استفاده بوده است.

از اواسط دوران فلز، بجز مس، فلزات دیگری چون قلع، طلا، نقره در چرخه فن‌آوری مردمان آن عصر پدیدار شدند و شاید به این دلیل است که این دوره را دوره فلز نام نهاده‌اند نه دوره مس. برنزهای مشهور به لرستان اهمیت ایران را به‌عنوان یک مرکز فلزکاری بطور روشن نشان می‌دهد. رویدادی مهم در هزاره سوم پ.م. که تأثیرگذار در زندگی ساکنان فلات ایران و خصوصاً دشت خوزستان است عبارت است از کشف فلز آلیاژی مفرغ. از مراکز مهم فرهنگهای عصر مفرغ ایران غرب ایران و حوزه زاگرس مرکزی (لرستان پیشکوه و پشتکوه) بوده است. مفرغ ساخته شده در کوهپایه‌های زاگرس به سومر و عیلام صادر میشده است.

شهرنشینی

شهرنشینی، شهر به مفهوم اخصّ آن از اواخر هزاره چهارم پ.م. و خصوصاً هزاره سوم پ.م. در ایران موجودیت یافت. شهر شوش یکی از قدیمیترین (4000 سال پ. م.) سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه است. شهرهای مهم ایران در هزاره سوم پ.م. عبارت‌اند از: تپه حسنلو و هفتوان تپه در آذربایجان ـ تمدن تپه سیلک (در کاشان) ـ تپه‌حصارِ در دامغان ـ تپه گیان نهاوند، ـ گودین، کنگاور ـ شاه‌تپه و تورنگ تپه گرگان ـ تپه قبرستان بویین زهرای قزوین ـ شوش، خوزستان ـ تمدن جیرفت، تپه یحیی و شهداد، کرمان ـ ملیان، فارس ـ شهر سوخته در زابل.

پایان عصر مفرغ و کشف آهن (شروع دوره آهن) مقارن است با رویدادهای مهم تاریخی و فرهنگی که در هزاره دوم پ.م. زمینه‌ساز تشکیل سلسله‌ها و ظهور نخستین حکومتهای مستقل در هزاره‌های دوم و اول پ.م. همچون: ماننا، اورارتو و ماد و سرانجام امپراتوری وسیع هخامنشی شدند عبارت‌اند از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، روی کار آمدن دولتهای مستقل به جای دولت شهرهای پیشین، و تجمع اقوام و قبایل مختلف (مقیم و مهاجر) خصوصا در مناطق غربی و شمال غربی ایران که هر کدام قلمرو خاص خود را داشتند. این اقوام در شمال غربی ایران با اورارتو و آشور همسایه شدند.

به قدرت رسیدن حکومت عیلام

ایلامیان یا عیلامی‌ها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م. ، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی داشتند.

آنطور كه از اسناد و كتیبه های آشوری برمی آید عیلام نامی است كه آشوریان بر این سرزمین نهاده اند خود آنها سرزمینشان را انشان می نامیدند و در كتیبه های هخامنشی هم به كررات از همین نام استفاده شده است. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

پیش از این پنداشته می‌شد اولین مخترعین خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میان‌رودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. اما با کاوش‌های جدید مشخص شد اختراع خط و قدیمی‌ترین نوشته‌ها مربوط به تمدن جیرفت در ایران است که بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد٬ دیگر سومریان را نمی‌توان اولین مخترعین خط دانست٬ چرا که خط یافت شده اندکی قدیمی‌تر از آن است.
پس از تمدن جیرفت می‌توان ایلامیان را نخستین مخترعان خط در ایران دانست. البته برخی معتقدند تمدن جیرفت منشاء خط نوشتاری ایلامیان بوده است که بعدها در کشور گسترش یافت و به شوش رسید. [۱۹]

به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.

سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بوده است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty تمدن عیلامی

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:03

عیلامی‌ها یا ایلامیان یکی از اقوام سرزمین ایران بودند که از ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی می‌کردند.[۱] (تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است.) تمدن عیلام یکی از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، عیلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

نام این قوم _ هالتامتی (Haltamti) و بعد آتامتی (Atamti) بود كه اكدیان آن را عیلام تلفظ می كرده و در كتابِ مقدس یهودیان نیز به همین شكل آورده شده است. این كلمه به معنای "كوهستانی" است، كه به محل سكونتِ این مردمان در دامنه های زاگرس اشاره دارد.
نام دو استان در ایران امروز برگرفته از نام آنان است. علاوه بر استان ایلام، نام خوزستان نیز از كلمه Ūvja آمده كه مطابق كتیبه نقش رستم[۲] و كتیبه های داریوش در تخت جمشید و شوش[۳]، به معنای عیلام بوده و بنا به گفته ایرج افشار در "نگاهی به خوزستان: مجموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی منطقه" در یونانی Uxi تلفظ میشده.[۴] و اگر قول ژول آپِر را بپذیریم در عیلامی Xus یا Khuz بوده است. سِر هنری راولینسون نیز تلفظ پهلوی Ūvja را Hobui دانسته كه ریشه نام اهواز و خوزستان است. این لفظ از حاجوستان و هبوجستان استخراج شده كه در "مجمع التواریخ و القصص" (ابتدای قرن ششم هجری) در اشاره به خوزستان آمده است.

زبان عیلامی‌زبان عیلامی با هیچیک از زبان‌های سامی و هندواروپایی ارتباط نداشته و زبانی منفرد به‌حساب می‌آید. برخی از پژوهشگران این زبان را با زبان دراویدی در هند هم‌خانواده می دانند.[۵] [۶]
زبانِ عیلامی‌، جایگاه خود را پس از ورود اقوام آریائی نیز حفظ كرد و زبان دوم نوشتاری‌ حكومتِ ایران در دورانِ هخامنشی بود..[۷] [۸] در بیشتر سنگ نوشته های عصرِ هخامنشی ترجمه عیلامی و بابلی (زبان بین المللی آن روزگار) نوشته ها نیز آمده است.

ابن ندیم صاحب "الفهرست" در نقل قولی از المقنع (عبدالله ابن المقفع) زبان های ایرانی را "پهلوی، دری، خوزی، پارسی و سریانی" می شمارد كه گواهی‌ست بر حضور زبان عیلامی (خوزی) تا اوایل دوران اسلامی.

نژاد عیلامی‌هاعیلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند هم‌خانواده می دانند.[۹] [۱۰]
عیلامیان و سومری‌هاعیلامی‌ها در برخی ادوار تاریخی تحت نفوذ دولت سومری بین‌النهرین بودند. ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد عیلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و رب النوع آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج گذار عیلام شد و نهایتا در ۲۱۱۵ ق.م در عصر فرمانروایی ریم سین دولت مشترک سومری – اکدی را به طوری نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابه‌های تاریخ سر برآورد. مشیرالدوله پیرنیا در این مورد مینویسد:

«دِمرگان و سایر نویسندگان فرانسوی باین عقیده‌اند که غلبه عیلامیها بر سومری‌ها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربر داشته، توضیح اینکه عیلامیها بقدری با خشونت و بقسمی وحشیانه با ملل مغلوبه رفتار کرده‌اند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفته‌اند. بنابراین عقیده دارند مردمی که در رأس خلیج پارس و بحرین سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ النوع آسور را پرستش میکردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستان‌های مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوس هایِ سامی نژاد بمصر و تأسیس سلسله‌ای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتائج غلبه عیلامیها بر ملل سامی نژاد بود. اما کینگ باین عقیده‌است، که غلبه عیلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا عیلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.» [۱۱]
] قلمرو فرمانروایی عیلامیان


پادشاهی عیلام در اوج قدرت خود توانسته‌بود حتی بر بخش‌های مهمی از میانرودان (بین النهرین) هم تسلط یابد، اما محدوده قدرت مرکزی عیلام شامل سراسر سرزمین ایران نمی‌شده است. این پادشاهی اتحادی بوده كه ایلات و طوایف منطقه را دربر می‌گرفته، اما چنین اتحادی لزوماً به معنی امپراتوری نیست. هرگاه عیلامیان قدرت داشتند، نقشی مهمی در درگیری‌های سیاسی میان‌رودان ایفا كرده و حتی بر بخش‌هایی از آن سرزمین ولو در زمان کوتاهی فرمان رانده‌اند. آن‌ها در حدود سال ۱۹۰۰ پیش ازمیلاد بین‌النهرین را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ حذف كردند. اما به‌طور كلی بیشتر تحت نفوذ و خراج‌گذار اقوام سامی و سومری بین‌النهرین بودند.

پروفسور گیرشمن و بسیاری از تاریخدانان دیگر محل كنونی شهر مسجد سلیمان را پایتخت هخامنشیان می‌دانند.[۱۲]
آثار تمدنی عیلامیان که در انشان و در شوش یافته شده حاکی از تمدن شهری قابل توجه در آن دوران بوده است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند در هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده است.

به قدرت رسیدن عیلامیان و تشکیل حکومت عیلامی و پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان، مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد بود.از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال آن‌چه از تاریخ سرزمین ایران می‌دانیم منحصر به تاریخ سیاسی ایلام می‌شود.

انقراض تمدن عیلامدر سال ۶۴۰ ق.م. آشور بانیپال پادشاه نیرومند آشور، عیلام را تصرف کرد. مردم عیلام قتل‌عام شدند و دولت آن نابود شد. تمدن دیرینه عیلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی‌ چون سومری‌ها، اَکَدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار محو گردید. کتیبه آشور بانیپال در باره فتح و انقراض عیلام چنین می‌گوید:[۱۳]


آثار بجا ماندهزیگورات چغازنبیلاین بنا که در ۱۹۷۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت در استان خوزستان ایران ، جنوب شرقی شهر باستانی شوش قرار گرفته است. ساخت آن در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد و توسط اونتاش گال برای ستایش ایزد اینشوشیناک نگهبان شوش انجام شده است.این بنا در حمله آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی نابود شد و پس از آن زیر خاک مدفون بود تا دوران معاصر توسط رومن گریشمن عیلام‌شناس فرانسوی خاکبرداری گردید.[۱۴]
پانویس‌ها1.↑ تقدیم به جویندگان راه حق (فارسی). وب‌گاه محمد برای مسیح. بازدید در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۸۶.
2.↑ اینجا 3.↑ اینجا.
4.↑ Kent, Roland (1953). Old Persian: Grammar, Texts & Lexicon (American Oriental Series, 33) (in English). American Oriental Society, page 53. ISBN 0940490331.
5.↑ در تاریکی هزاره ها، ایرج اسکندری، نشر: نگاه.
6.↑ تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایو، مترجم، كیخسرو كشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵ - (ص: ‎ ۳۵)
7.↑ در تاریکی هزاره ها، ایرج اسکندری، نشر: نگاه.
8.↑ تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایو، مترجم، كیخسرو كشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵ - (ص: ‎ ۲۴-۴۸)
9.↑ در تاریکی هزاره ها، ایرج اسکندری، نشر: نگاه.
10.↑ تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایو، مترجم، كیخسرو كشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵ - (ص: ‎ ۲۴-۴۸)
11.↑ حسن پیرنیا، ایران باستان، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۷۷، صفحه ۱۱۸
12.↑ ایلام: مهد اولیه تمدن ایرانی (فارسی). مرکز اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی. بازدید در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۸۶.
13.↑ تقدیم به جویندگان راه حق (فارسی). وب‌گاه محمد برای مسیح. بازدید در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۸۶.
14.↑ ایران زمین ؛ زیگورات چغازنبیل (ایسکانیوز،۲۷آبان۱۳۸۶)
منابعتاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایف، مترجم: كیخسرو كشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵ - (ص: ‎ ۲۴-۴۸)
دنیای گمشده ایلام، هینس، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران: ۱۳۷۱
گذری بر تاریخ ایلام، هینس، ترجمه محمدحسین‌ خانی، تهران: ۱۳۷۳
ایران در سپیده‌دم تاریخ، جرج کامرون، ترجمه حسن انوشه، تهران: ۱۳۷۲
تاریخ اجتماعی ایران (جلد ۱)، مرتضی راوندی -(ص ‎۱۳۳-۱۴۲)
تاریخ ماد، دیاكونوف - ترجمه كریم كشاورز تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
مجیدزاده، یوسف، تاریخ و تمدن ایلام، مرکز نشر دانشگاهی، تهران ۱۳۷۰
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty پیشکش به شاپور ساسانی

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:09

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
آهنگری شمشیر بسیار زیبا تقدیم شاپور پادشاه ساسانی نمود. شاپور از او پرسید چه مدت برای ساختن این شمشیر زمان گذاشته ایی و آهنگر پاسخ داد یک سال تمام. پادشاه ایران باز پرسید و اگر یک شمشیر ساده برای سربازان بسازی چقدر زمان می برد ؟ و او گفت سه تا چهار روز.
شاپور گفت آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می توانستی بسازی دارد ؟
آهنگر گفت: خیر ، این شمشیر زیباست و شایسته کمر شهریار !
پادشاه ایران گفت: سپاسگذارم از این پیشکش اما ، پادشاه اهل فرمان دادن است نه جنگیدن ، من از شما شمشیر برای سپاهیان ایران می خواهم نه برای خودم ، و به یاد داشته باش سرباز بی شمشیر نگهبان کیان کشور ، پادشاه و حتی جان خویش نیست. این سخن شاپور دوم ما را به یاد این سخن دانای ایرانی ارد بزرگ می اندازد که: فرمانروای شایسته اسیر کاخ ها نمی شود نگاه او بر مرزهای کشور است.
شاپور با نگاهی پدرانه به آهنگر گفت اگر به تو پاداش دهم هر روز صنعتگران و هنرمندان به جای توجه به نیازهای واقعی کشور ، برای من زینت آلات می سازند و این سرآغاز سقوط ایران است. پدرم به من آموخت زندگی ساده داشته باشم تا فرمانرواییم پایدارتر باشد. پس برای سربازان شمشیر بساز که نبردهای بزرگ در راه است
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty سورنا سردار دلیر ایران زمین

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:13

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

قلم روایت میکنه از نبرد کاره و دلاوری سورنا سپهسالار پارتی و تلافی ماراتون اونم چه جورش که رومیا سکته کردن از ترس...

سال ۵۵قبل از میلاد بود زمان سلطنت شاه دلاور ایران ارد یکم در این سال ارتش روم وارد ایران شد شکست بدی خورد برای جبران این شکست کراسوس کنسول روم در شرق و شاه ارمنستان ارتاوادس قصد حمله کردن به ایران ارد شاه صلح جو ایران درخواست صلح داد به توسط سفیرش در سلوکیه کراسوس گفت نیت خود را سلوکیه خواهم گفت ...سفیر ایران گفت اگر از کف دست من مویی بروید تو سلوکیه خواهی دید پیر مرد..

کراسوس با چهل و دوهزار رومی و سپاهیان گل (فرانسه)اسپانیاو یونان و جمعی عرب به قصد ایران امد قشون ایرانی از خراسان و اذربایگان لرستان خوزستانو گیلان و کرمانشاهان و مازندران بسیج شدند ودر راس انان سورنا جوان ایرانی بود مردی بلند بالا و با موی بلند و ظریف که اگر از پشت او را میدیدن فکر میکردند زنی است زیباو بلند بالا .



ارتاوادس ارمنی تعهد داد به روم شانزده هزار سواره دهدو سی هزار پیاده اما قبل از اینکار به تیر خشم لشکر خراسان و گیلان و مازندران گرفتار شد و ارد با سی هزار نیروپیاده به ارمنستان وارد شد و شکست فاحشی به ارتاوادس دادو او نه تنها قشون نتوانست بفرستدبلکه کل ارتش هشتاد هزار نفری وی نابود شد.

کراسوس وارد بیابان شد و فریب اعراب طرفدار ایران را خورد و در راه نیز مورد دستبرد اعراب حامی ایران واقع شد و یکی از شیوخ عرب نیز راه وی بدانجا نشان دادکه سورنا با قشون اماده منتظر بود .و تا نزدیک کاره یا حران پیش رفت.ناگهان سورنا پیداشد با شش هزار سوارهرومیان خیال کردند قشون ایران همانست و بدون تامل یورش بردندرومیان تشنه و خسته وارد گرداب شدندگرداب سورنا تیراندازن پارتی حمله میکردندو رومیان عاجز از صدای طبل و فریاد پارتیان مردان دلاور گل به خاک افتادندو گویند با یک نیزه سرباز ایرانی ۳مرد قوی هیکل گل کشته میشدند..

و پارتیان با اسلوب جنگ و گریز و نبرد سنگین روم را شکست دادند کراسوس که نابود شد در این حال فابیوس فرزند کراسوس که جنگ زیر نظر ژولیو سزار اموخته بود (یولیوس) وارد گرداب شد و به رغم شجاعت با هزارو چهارصد سرباز مغلوب یک گردان ششصد نفره سواره نظام سنگین پارت شدو کشته شد و کراسوس فرمان حمله داد که سر پسرش دید بر سر نیزه و اوکتاویوس فرار کرد و کراسوس سمت کوه رفت به مدد اعراب ولی باز گرفتار حیله اعراب طرفدار ایران شد وسورنا را دید با سواره سبک پارتی منتظر خودو کراسوس شکست یافت و با سورنا به قصد صلح حرکت کرد.

رومیان نگران کراسوس شده و با ایرانیان درگیر شدند و کراسوس کشته شد رومیان متوحش شده فرار کردند و خود را به اب انداختند و اسرای که به دست ایران اسیر شدندبه مرو رفتند و اسرای که گیر اعراب افتادند شدند برده یا کشته شدند و جمعا بیست و دو هزار رومی کشته شدند.

سر کراسوس به مجلس عروسی پاکر فرزند ارد در ارمنستان بردند و در پیشگاه ارد انداختند و نمایشنامه نویس یونانی ضد روم اوریپید تصنیف زیبا اجرا کرد در این مورد.و این فتح اثر غریبی در دنیا کرد و افسانه شکست ناپذیری روم را بر باد فنا داد. ((هر کس با ایران در افتاد عاقبت ور افتاد))... *و این شکست به روم فهماند جنگ با ایران و ارتش منظم ایران مانند نبرد با اقوام وحشی گل یا ژرمن نیست بلکه حتی فکر ان نیز اشتباه است*
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty شاپور دوم (شاپور ذوالأکتاف)

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:16

جنگهای دلیرانه و جانبازانه‌ی شاپور دوم با رومیان در دفاع از مرزهای کشور و شکستهای رومیان متجاوز در آمیدا و نصیبین
سرکوب قبایل عرب که در تلاش ورود به درون سرزمینهای عراق بودند

یادداشتهای یک وقایع‌نگار دربار روم از دیده‌های شخصش درباره رشادتهای شاپور دوم در راه شکو بخشیدن به ایران و ایرانی:
«شاپور در نزدیکی شهر از سپاهیانش جدا شد و در حالی‌که نگهبانانش اورا همراهی می‌کردند، سواره در آرامش کامل و اعتماد به‌نفس عجیبی به‌سوی دروازۀ شهر به‌راه افتاد. او بی‌باکانه، چندان به‌دروازه نزدیک شد که خطوط چهره‌اش را ما می‌توانستیم تشخیص بدهیم. به‌یک‌باره تیرها و زوبینها از این‌سو توسط مدافعان شهر از فراز برجها برسرش باریدن گرفت، و اگر ابری از گرد و غبار وی‌را از نظر تیراندازان نپوشانده بود حتمًا از پا درمی‌آمد. فقط ردایش را پیکان از هم دراند، و او و همراهانش با همان آرامشی که به‌شهر نزدیک شده بودند به‌لشکرگاه برگشتند.»
«شاپور گرچه خودش مجبور نبود که بجنگد ولی پیشاپیش همه می‌جنگید و از هیچ خطری نمی‌هراسید. او مثل یک سرباز در پیشاپیش سپاهیانش می‌جنگید. رومیان باران تیرهایشان را به‌سوی او گشودند. بسیاری از افراد پیرامون او از پا درآمدند، ولی تیری به‌او اصابت نکرد. او از این صف به‌آن صف می‌رفت و سربازانش را تشویق می‌کرد، بدون آنکه باران تیرهای ما یا دیدن آن‌همه کشتگان در او اثری بگذارد و ارادۀ او را سست کند یا او را از مرگ بهراساند. آن‌روز نیز نبردها تا پاسی از شب ادامه داشت. روز بعد، هنوز خورشید برندمیده، شاپور با روحیه‌ئی پر از خشم و کینه، سپاهیانش را با فریادهایش آمادۀ نبرد کرد»

دربارۀ رفتار شاپور دوم با اسیران جنگی، مارسلینوس با شگفتی بسیار می‌نویسد که ایرانیان نه به‌زنانِ‌ رومیان تجاوز می‌کردند، نه اسیران رومی را می‌کشتند، و نه تصمیم داشتند که کسی از آنها را برده کرده دربازارها بفروشند. او از زنِ اسیرشدۀ یک افسر بلندپایه به‌نام گروگاسیوس سخن می‌گوید که در زیبائیش زبان‌زد بود، و شوهرش مشاور امپراتور بود، و با شگفتی می‌نویسد که شاپور وقتی او را دید به‌او دلداری داد که ما نه با تو و نه با شوهرت رفتار ناپسند نخواهیم داشت، بلکه تو را با زنان دیگر به‌ایران خواهیم برد و به‌شوهرانتان تحویل خواهیم داد. و می‌افزاید که شاپور به سپاهیانش دستور داد که مبادا نسبت به زنان اسیرشده بی‌احترامی نمایند، و دستور داد که زنان را آزاد بگذارند تا مراسم دینی‌شان را انجام دهند. همچنین می‌نویسد که گروگاسیوس چونکه عاشق زنش بود پس از آن به‌ایران رفته به‌حضور شاپور رسید، شاپور او را مورد نوازش قرار داد، زنش را به‌او برگرداند، و به‌او پیشنهاد کرد که در ایران بماند، و گروگاسیوس در ایران ماندگار شد، و شاپور امکانات بسیار در اختیارش گذاشت.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty داستان نبرد زنجیریان(ذات السلاسل)

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:23

بسیار شده است که شاهد بوده ایم که مسلمانان و تازی گرایان همواره از نبردی نام برده اند که بنا بر گفته ی آنها، در آن جنگ نفرات سپاه ایران توسط فرماندهانشان با زنجیر به یکدیگر بسته شده اند تا از برابر سپاه تازیان نگریزند و یا توان پیوستن به آنها را نیز نداشته باشند. آنها همواره در تلاشند که این نبرد را به رخ ایرانیان امروزی بکشند و با نادیده گرفتن سه جنگ سهمگین و سرنوشت سازِ قادسیه، جلولاء و نهاوند ، ایرانیان آن دوران را دوستدار تازیان و آئین تازیان نشان دهند. حال آنکه همان سه نبرد سرنوشت ساز همگی پس از نبرد ذات السلاسل رخ داده اند. ولی آنها می خواهند بگویند که امپراتوری ساسانی حتی توان گردآوری یک سپاه خودجوش را نداشت و از این روی ناگزیر به زنجیر کردن سربازان ارتش ایران بود، آن هم سربازی که غرور جنگی اش زبانزد مورخینی بود که سال های سال در جبهه ی رومیان، با ساسانیان جنگیده بودند. چگونه می توان جنگجویی را به زنجیر کرد، حال آنکه همان جنگجو می بایست با توان آزاد و میدان حرکت کافی و خستگی کم و روحیه جنگی بالا با دشن پیکار کند؟ حال سخن این است: کدامین جنگاور می توانست در همان حال که به زنجیر بسته شده بود و سنگینی زنجیر آزارش داده و خسته اش می کرد، از چابکی اش می کاست و از همه مهم تر غرور جنگی اش را در هم می شکست، به نبرد بپردازد؟

جنگ ها و پیکارهای خونین دوران باستان امروزه شاید غریب جلوه کند و از این روی شاید جز اندکی ندانند که محال است بتوان ارتشی را با زور راهی نبردگاه نمود و سپس برای بازداری از گریز نیروها، جنگاوران را چون بردگان در زنجیر کرد. حتی حکومت هایی که بردگان و غلامان را در ارتش به خدمت گرفته بودند، هرگز دیده نشد که در سخت ترین شرایط و دشوار ترین نبردها، به این شیوه ی شگفت انگیز و ناباورانه دست یازند؛ چرا که هر سردار جنگی بی تجربه ای نیز می دانست که نخستین معیار برای پیروزی یا شکست یک سپاه – معیاری مهم تر از شمار سپاهیان و تجهیزات آنها – همانا روحیه جنگی جنگجویان است و کافیست که روحیه آنها به وسیله ی عاملی از درون یا برون در هم بشکند و آنگاه در از هم پاشیدن و متلاشی شدن سپاه تردیدی نمانَد.

حال چگونه می توان اندیشید که سرداران دلیر ایران که تجربه ی نبردی چند صد ساله را با رومیان و اقوام وحشی کوچ نشین داشتند و این تجربه را نسل اندر نسل از گذشتگان به ارث برده و بر آن افزوده و به آیندگان داده بودند، از چنین اصل بدیهی و ابتدایی میدان جنگ بی خبر بوده باشند؟ چرا نباید در گزارش های مبهم مورخان اسلامی – که هیچ سند دیگری جز قلم خودشان تائیدگرش نیست – تردید نمود؟ برای چه باید تمام سخنان آن فاتحان خونخوار و ستمگر را چون وحی تاریخی پنداشت؟ مگر شرایط میدان جنگ همواره یکسان و ثابت بود که فرمانده ی سپاه بتواند با اطمینان، یگان های ارتش را در نقطه ای متمرکز ساخته و آنها را به زنجیر کند؟ مگر بنا بر احتیاطات لازم برای جلوگیری از محاصره سپاه و یا حمله به دو جناحین، فرمانده ناگزیر به دگرگون سازی گاهاً لحظه به لحظه ی آرایش جنگی نیروها نبود؟ یگان های ارتش با آن زنجیر های سنگین چگونه می توانستند آرایش نظامی خاصی را برگزینند و یا در صورت وخیم شدن اوضاع به صورت منظم عقب نشینی کنند؟ چگونه می توانستند در صورت شکست دشمن آنها را دنبال کرده و بازگردآوری نیروهای پراکنده دشمن را مانع شوند؟ آیا به زنجیر کشیده شدن سپاهیان این امکان و فرصت طلایی را به مسلمانان نمی داد تا به سادگی و بدون آنکه با کوچکترین پایداری مواجه شوند، چناح چپ و راست ارتش ایران را دور زده و آنگاه از پشت سر آنها سر برآورده و سپس از دو سوی بر آنها بتازند و به سادگی ایرانیان را در هم کوبیده و نابود سازند؟ ممکن بود که فرماندهان ارتش ایران آن دوران از چنین شیوه های جنگی بی خبر باشند؟

چگونه است که در این نبرد ایرانیان به دست افسرانشان در زنجیر می شوند، ولی در نبردهای سهمگین پس از آن که قابل قیاس با این نبرد کوچک نیست، ایرانیان به صورت خودجوش به سپاه ایران می پیوسته اند و خبری هم از زنجیر کردنشان توسط فرماندهان ایرانی نیست؟ آیا خِرَد آدمی می پذیرد در جنگی که هنوز ایرانیان طعم شکست را نچشیده بودند و تازیان نیز از نام و شکوه ساسانیان هراس داشتند، ایرانیان را به زنجیر بکشند؟ و سپس در سه پیکار خونین و هولناک پس از آن، ایرانیان به صورت خودجوش با تازیان بجنگند؟


و در پایان چند چند نکته را نباید از یاد برد:

- نبرد ذات السلاسل در واقع نبردی بسیار بی اهمیت میان دسته های راهزن عرب و یک منطقه نظامی ایرانی در مرزهای جنوبی ساسانیان بود که عموم سربازان ارتش ایران را نیز اعرابی تشکیل می دادند که هنوز اسلام بر آنها تحمیل نشده بود.


- حتی "اگر" به نوعی به اثبات می رسید که سربازان را در این نبرد به زنجیر بسته اند، باز هم برای جلوگیری از گریز یک نیروی انیرانی و عدم پیوستنشان به هم زبانان عرب خود بود و از آنجا که بیشترِ سربازان این مقر نظامی ایرانی را عرب های مسیحی تشکیل می دادند، نمی توانند نامی از به زنجیر کشیدن "ایرانیان" ببرند. ضمن آنکه اصولاً به زنجیر کشیدن سربازان هیچ تفاوتی با عدم استفاده ی از آنها در میدان جنگ نداشت و اگر فرماندهان ایرانی برآن بودند که جلوی پیوستن اعراب مسیحی را به هم زبانان خود بدین گونه بگیرند، چه نیازی بود که از همان ابتدا آنها را وارد میدان جنگ کنند؟


- نبردهای قادسیه، نهاوند و جلولاء همگی نشان از پایداری گسترده و مردانه ی ایرانیان در مقابل تازیان مسلمان دارند. اگر ایران درگیر نبرد داخلی نبود، به سادگی می توانست بر تازیان چیره گردد، ولی با وجود اینکه قلمرو شاهنشاه یزدگرد سوم - به دلیل مدعیان تاج و تخت داخلی - از چند ایالت فراتر نمی رفت، و باز با وجود اینکه توان نظامی ایران در اثر جنگ های داخلی در هم شکسته بود، باز هم 3 نبرد بزرگ و خونین را با تازیان شاهد هستیم که ایرانیان به صورتی پرشور با تازیان جنگیدند و دلاورانه در راه میهن کشته شدند. شورش گسترده و همگانی ایرانیان در دوران خلفای تازی را نیز نمی توان از نظر دور داشت.
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty اولین جنگ ایران و ترک

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:28

نخستین جنگ بین ایران و ترک به جنگی گفته می شود که در سال ۵۸۸ میلادی، بین ساسانیان و خاقانات غربی ترک رخ داد.

علت شروع جنگ




در سال ۵۶۲ میلادی هیاطله یا (هپتالیان) به دست انوشیروان سقوط کرده و از بین رفت. در پیکارهایی که بعد از آن بین ایران و ترکان در گرفت، قسمتهایی از سرزمین هیاطله بدست ایران و قسمتهایی از آن بدست ترکان افتاد. در همین زمان ترکان پس از تصرف سرزمینهای واقع در شمال ایران، به راههای بازرگانی مهمی دست یافتند و سرزمین سغد را نیز به متصرفه های خویش ملحق کردند.




پس از سقوط هپتالیان، ترکان نه تنها قدرت سیاسی، بلکه نیروی اقتصادی بزرگی نیز بدست آوردند. قسمت های مهمی از راه ابریشم که از شرق به غرب می گذشت، از این پس در اختیار ترکان قرار گرفت. این راه از سرزمین کاشغر و ناحیهٔ شاپورگان تا جنوب آسیای میانه کشیده شده بود سپس راه ابریشم به خراسان می پیوست و از داخل ایران رد می شد. ترکان خواستار این بودند که با بیزانس وارد معامله شوند حمل ابریشم ار راه شمال دریای خزر و قفقاز بسیار گران و همراه با مخاطره بود بنابراین چارهٔ کار در این بود که خاقان ترک با شاهنشاه ایران کنار بیاید. ترکان در زمان انوشیروان با شاه ایران به توافق نرسیدند. ایستمی خان ترک، در زمان انوشیروان به ایران خبر اعلان جنگ داد ولی مواضع و استحکاماتی که ایرانیان در سدۀ قرن پنجم برابر هیاطله پدید آورده بودند، در نظر ترکان غیر قابل گذر می نمود، از این رو حمله ترکان متوقف ماند. برای بوجود آوردن دگرگونیهای اقتصادی و رهایی از اقتصاد شبانی، برای ترکان چاره ای جز این نبود که به ایران حمله برند و راه ابریشم را به تصرف در آورند. در سال ۵۸۸ میلادی اتحاد بین بیزانس و ترکان حاصل شد و ترکان آمادهٔ جنگ با ایران شدند.




جنگ ترکان با بهرام چوبین




در سال ۵۸۸ میلادی هرمز چهارم که حاصل ازدواج بین انوشیروان و دختر ایستمی خان ترک بود، بر اریکه شاهی تکیه داشت. در مرزهای غربی جنگ با بیزانس جریان داشت. در همین زمان لشکریان ترک و خزر به آران و ارمنستان حمله ور شدند.

در شرق نیز ساوه شاه فرمانروایان ترکان و دائی هرمز چهارم به ایران حمله برد. پیاده نظام سپاه ایران، در برابر ترکان تاب مقاومت نیاورد. در سراسر کشور نگرانی و سرآسیمگی پدید آمده بود.

هرمز چهارم، بهرام چوبین را که از مردم ری بود با دوازده هزار مرد به سوی ترکان فرستاد.

جنگ در گرفت و فرمانروای ترکان کشته شد. این جنگ با پیروزی ایران پایان پذیرفت.

بهرام پس از پایان جنگ یکماه در هرات ماند و غنائم بدست آمده را میان شاهنشاه و سپاه خویش بخش کرد. در شاهنامه شرح این جنگ به تفصیل آمده است.




جنگ بهرام گور با ترکان یا توران




تاریخ و زندگی هر قوم و ملتی را باید در گذشته های دور و روزگاران کهن جستجو کرد اما تاریخنگاران برای تسهیل در پژوهشهای خویش کوشیده اند تا مبدائی برای تاریخ ملتها عنوان کنند. ترکان نیز از سده های دراز در سرزمینهای شمال چین و بخشی از اراضی سیبری می زیستند ولی تاریخ نگاران مبدأ تاریخ ترکان را سال ۵۴۵ میلادی دانسته اند.

نوشتهٔ برخی از مورخان پارسی و عرب، به جنگ بهرام پنجم (بهرام گور) با ترکان اشاره دارد. بهرام گور به سال ۵۳۹ میلادی یعنی حدود یکصد و شش سال پیش از این مبدأ تاریخی که برای ترکان در نظر گرفته اند، درگذشته است. چگونه ممکن است، بهرام گور با ترکان پیکار کرده باشد؟ استاد بارتولد این مسئله را چنین توضیح می دهد که نام توران در اوستا آمده است و چنین بنظر می رسد که تورانیان شاخه ای از آریائیان بوده اند که از فرهنگ کمتری برخوردار بوده اند. میان ایرانیان و تورانیان دشمنی وجود داشت. از سدهٔ ششم میلادی که ترکان به آسیای میانه راه یافتند شباهت این دو نام سبب شد که بعضی نام توران را با نام ترکان یکی بدانند. حال آنکه رابطه ای میان این دو نام موجود نبود.










باید گفت که به احتمال قوی فردوسی در جنگ بهرام با ترکان روزگار خود را ملاک داوری قرار داده است. در روزگار فردوسی غزان و قیچاقها که از قبایل ترکی زبان بودند در ماوراءالنهر سکنی داشتند. پیش از آن نیز ترکان در عهد ساسانیان و نیمهٔ دوم سدهٔ ششم میلادی به این سرزمین راه یافتند و مردم سغد و خوارزم را تابع خود کردند چون در دشتهای آسیای میانه زبان ترکی رواج یافته بود، فردوسی چنین پنداشت که توران و ترکان از یک تیره و یک نژاد هستند.




منابع :

رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵

ویکی‌پدیا انگلیسی


رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. ص ۹۷

رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. ص ۹۲ تا ۱۰۵

رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. ص ۱۰۶

رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. ص ۱۲۰

رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. ص ۵۵ تا
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

تاریخ باستانی ایران زمین - صفحة 6 Empty سومین جنگ ایران و ترک

پست من طرف samira 6/19/2010, 02:35

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]


دیوارهای دژ در بند

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

سومین جنگ ایران و ترکان به حملۀ خاقانات غربی ترک در سال ۶۲۶ میلادی، به ایران در زمان خسرو پرویز گفته می شود.

زمینۀ تاریخی




ترکان در زمان ساسانیان رفته رفته به دو خاقانات شرقی و غربی بخش شدند. خاقانات شرقی ترک با امپراتوری چین سر جنگ داشتند و خاقانات غربی ترک راه پیکار با ایران را در پیش گرفتند. اندکی بعد رقابت و دشمنی میان دو خاقانات شرقی و غربی پدید آمد.

امپراتوری چین که خاقانات شرقی را دشمنی خطرناک می شمرد، راه اتحاد با خاقانات غربی ترک را در پیش گرفت. بدین ترتیب اتحاد سه گانۀ بزرگی شامل امپراتوری چین، خاقانات غربی ترکان و امپراتوری بیزانس بر ضد ایران پدید آمد. چندی بعد خزران ساکن کرانه های ولگا و شمال دریای خزر نیز به سه دولت نامبرده پیوستند و اتحادی چهار گانه بر ضد شاهنشاهی ساسانی ترتیب دادند.

دولت ساسانی نیز کوشید تا با اتحادی دیگر به مقابله دشمنان برخیزد. نخست با خاقانات شرقی ترک اتحاد کرد سپس به منظور جلوگیری از پیوستن اردوی ترکان و خزران به لشکریان بیزانس کوشید، متحدی در قفقاز جستجو کند. این متحد، آوار ها بودند که در شمال قفقاز می زیستند. بدین روال در یک سوی امپراتوری چین، خاقانات غربی ترک، خزران و بیزانس متحد شدند و در سوی دیگر ایران، آوارها و خاقانات شرقی ترک متحد گشتند.

سقوط دژ دربند










حصار دربند در قفقاز

استحکامات دربند دیوار سنگی بسیار بلندی بود که در زمان خسرو انوشیروان ساخته شد. طول آن چهل کیلومتر و از کوهستان تا کرانهٔ دریای خزر امتداد داشت و خط دفاعی بسیار مستحکمی در برابر سواران مهاجم به شمار میامد.

این دیوار که از تخته سنگ‌های بسیار بزرگ ساخته شده بود، هیجده تا بیست متر ارتفاع داشت. سی برج برفراز این دیوار قرار گرفته بود. دیوار سه دروازهٔ آهنی داشت که یک دروازهٔ آن به دریا گشوده می‌شد.

در سال ۶۲۶ میلادی خاقانات غربی ترک، جهت حمایت از بیزانس بطرف ایران حمله بردند. در این زمان جنگ شدیدی در جبهه‌های غرب ایران، بین خسرو پرویز و هراکلیوس در جریان بود.

ترکان این بار توانستند با فرماندهی خان بزرگ تون جبغو خان، ضمن حملات مداوم و پی در پی خویش خطوط دفاعی دربند را شکسته و به سوی جلگه‌های قفقاز سرازیر شوند.

تسخیر آران، قفقاز و گرجستان




منطقه حکمرانی خاقانات غربی ترک و خاقانات شرقی ترک (خطوط کم رنگ) در ابتدا قرن ششم و گسترش منطقۀ مورد نفوذ، در پایان قرن ششم میلادی (خطوط پر رنگتر).

بعد از سقوط دژ دربند که گذرناپذیر می نمود، ترکان آران (آلبانی قفقاز) را تصرف کردند. در پی آران نوبت به گرجستان یا سرزمین ایبری رسید. ترکان و خزران شهر تفلیس (پایتخت گرجستان] را که از مراکز عمدۀ بازرگانی به شمار می رفت، محاصره کردند. دیری نپائید که سپاه هراکلیوس امپراتور روم شرقی هم به اردوی ترکان و خزران پیوست. در پای دیوار تفلیس دیدار سران سه سپاه با شکوه فراوان برگزار شد. در این حمله پادگان ایرانی شهر تفلیس، با دلاوری در برابر مهاجمان ایستادگی کرد. هراکلیوس با چهل هزار تن از سپاهیان روم، پای دیوار شهر تفلیس باقی ماند ولی جبغو خان به علت طولانی شدن مدت محاصره، فرزند خود بوری شاد را به فرماندهی ترکان گمارده و خود بازگشت. این محاصره دو ماه بطول انجامید. سرانجام مهاجمان ناگزیر تفلیس را رها کردند.‎‎



منابع




رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵

ویکی پدیا انگلیسی
samira
samira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 6 از 7 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4, 5, 6, 7  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد